hip someone to the game

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
کسی رو آگاه کردن به واقعیت پشت پرده / کسی رو وارد جریان کردن / کسی رو با بازی آشنا کردن
در زبان محاوره ای:
طرفو آگاه کرد، حالیش کرد چه خبره، گفت بازی چیه، چشمشو باز کرد، واردش کرد تو ماجرا
...
[مشاهده متن کامل]

________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( خیابانی – افشاگرانه ) :
آگاه کردن کسی به واقعیت های پنهان، قوانین نانوشته، یا ترفندهای پشت پرده ی یک موقعیت یا سیستم
مثال: He finally hipped me to the game—now I know how things really work.
بالاخره منو آگاه کرد به بازی—الان دیگه می دونم واقعاً چه خبره.
2. ( فرهنگی – اجتماعی ) :
وارد کردن کسی به دنیای خاصی از رفتار، زبان یا سبک زندگی که نیاز به درک زیرپوستی داره
مثال: She hipped him to the game of street hustle.
اونو با بازی خیابون و زیرکی آشنا کرد.
3. ( محاوره ای – حمایتی ) :
نوعی راهنمایی یا حمایت برای اینکه کسی گول نخوره یا ازش سوءاستفاده نشه
مثال: I’m just trying to hip you to the game so you don’t get played.
فقط دارم آگاهت می کنم که بازی نخوری.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
put someone on game – clue someone in – school someone – drop knowledge – wise someone up