hint at


به طور غیرمستقیم اظهار داشتن، با ایما و اشاره گفتن

پیشنهاد کاربران

To suggest or indicate something indirectly or subtly.
به طور غیرمستقیم یا ظریف چیزی را پیشنهاد یا اشاره کردن.
**Example Sentence:**
She hinted at the possibility of a promotion during our meeting.
...
[مشاهده متن کامل]

او در جلسه به احتمال ترفیع اشاره کرد.
**Synonyms:**
- Suggest
- Imply
- Indicate
- Allude
مترادف ها:
- پیشنهاد کردن
- دلالت کردن
- نشان دادن
- اشاره کردن
**Usage in a Sentence:**
The teacher hinted at the answers during the review session.
معلم در جلسه مرور به پاسخ ها اشاره کرد.
**Related Forms:**
- Hint ( noun ) : A slight or indirect indication or suggestion.
- Hinting ( verb ) : The act of suggesting or indicating something indirectly.
اشکال مرتبط:
- اشاره ( اسم ) : یک نشانه یا پیشنهاد جزئی یا غیرمستقیم.
- اشاره کردن ( فعل ) : عمل پیشنهاد یا نشان دادن چیزی به طور غیرمستقیم.

با چشم و ابرو گفتن

بپرس