... [مشاهده متن کامل]
چاره ای نداشتم
تقدیر چنین بود
قسمت این بود
کف دست که بود نکرده بودم
این شدنی کار بود
🔸 معادل فارسی:
فهمیدنِ همه چیز بعد از وقوع / بعد از اتفاق، همه چیز روشن می شود / دانستنِ درست وقتی دیگر دیر شده
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – عمومی ) :**
... [مشاهده متن کامل]
یعنی وقتی به گذشته نگاه می کنیم، همه چیز واضح و روشن به نظر می رسد، درست مثل دید 20/20 ( بینایی کامل ) .
مثال: In hindsight, it’s clear we should have prepared better.
با نگاه به گذشته، معلومه که باید بهتر آماده می شدیم.
2. ** ( فرهنگی – محاوره ای ) :**
به معنای اینکه بعد از وقوع یک اتفاق، تصمیم درست یا اشتباه خیلی واضح به نظر می رسد، اما در لحظه ی تصمیم گیری چنین وضوحی وجود ندارد.
مثال: Hindsight is 20/20, but at the time we didn’t know what would happen.
فهمیدن بعد از واقعه همیشه واضحه، اما اون موقع نمی دونستیم چه می شه.
3. ** ( انتقادی – اجتماعی ) :**
گاهی برای سرزنش یا کنایه استفاده می شود: اینکه آدم ها بعد از خراب شدن کار، خیلی راحت می گویند �باید این کار را می کردیم�.
مثال: Politicians often rely on hindsight being 20/20.
سیاستمداران اغلب به عقلِ بعد از واقعه تکیه می کنند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
after the fact – easy to see later – wisdom after the event – post - event clarity
فهمیدنِ همه چیز بعد از وقوع / بعد از اتفاق، همه چیز روشن می شود / دانستنِ درست وقتی دیگر دیر شده
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – عمومی ) :**
... [مشاهده متن کامل]
یعنی وقتی به گذشته نگاه می کنیم، همه چیز واضح و روشن به نظر می رسد، درست مثل دید 20/20 ( بینایی کامل ) .
مثال: In hindsight, it’s clear we should have prepared better.
با نگاه به گذشته، معلومه که باید بهتر آماده می شدیم.
2. ** ( فرهنگی – محاوره ای ) :**
به معنای اینکه بعد از وقوع یک اتفاق، تصمیم درست یا اشتباه خیلی واضح به نظر می رسد، اما در لحظه ی تصمیم گیری چنین وضوحی وجود ندارد.
مثال: Hindsight is 20/20, but at the time we didn’t know what would happen.
فهمیدن بعد از واقعه همیشه واضحه، اما اون موقع نمی دونستیم چه می شه.
3. ** ( انتقادی – اجتماعی ) :**
گاهی برای سرزنش یا کنایه استفاده می شود: اینکه آدم ها بعد از خراب شدن کار، خیلی راحت می گویند �باید این کار را می کردیم�.
مثال: Politicians often rely on hindsight being 20/20.
سیاستمداران اغلب به عقلِ بعد از واقعه تکیه می کنند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
درک و تحلیل گذشته [همیشه] آسان است.
معما چو حل گشت آسان شود.
meaning it’s always easy to understand something that has already happened.
درک اتفاقات گذشته پس از واقعه .
the full knowledge and complete understanding that one has about an event only after it has happened