hilarity

/həˈlerəti//hɪˈlærɪti/

معنی: نشاط، خوشی، بشاشت، شوق و شعف
معانی دیگر: شادی و سروصدا، قهقهه ی شادی، شور و شعف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: noisy or boisterous merriment.

- Loose in the office, the squirrel caused a mixture of terror and hilarity.
[ترجمه گوگل] این سنجاب که در دفتر شل بود، آمیزه‌ای از وحشت و شادی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] سنجاب که در دفتر رها شده بود، مخلوطی از وحشت و شادی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the noise and hilarity of the neighbor's party kept me up for hours
سروصدا و شادی مهمانی همسایه مرا ساعت ها بیدار نگه داشت.

2. when the general hilarity was at its pitch
هنگامی که شادمانی همگانی به اوج خود رسیده بود

3. Their appearance caused a great deal of hilarity.
[ترجمه گوگل]ظاهر آنها باعث شادی زیادی شد
[ترجمه ترگمان]ظاهر آن ها باعث خوشحالی فراوان می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was much hilarity when Geoffrey steamed in ten minutes late.
[ترجمه گوگل]وقتی جفری با ده دقیقه تأخیر بخار کرد، خنده زیادی به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی \"جفری\" ده دقیقه دیر باز شد، شادی فراوان دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What was all the hilarity about?
[ترجمه گوگل]این همه خنده برای چی بود؟
[ترجمه ترگمان]این همه شادی برای چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Eva joined in the hilarity as much as anyone.
[ترجمه گوگل]اوا به اندازه هرکسی به شادی پیوست
[ترجمه ترگمان]اوا هم به اندازه هر کسی به the ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gloria's costume caused a good deal of hilarity.
[ترجمه گوگل]لباس گلوریا باعث شادی زیادی شد
[ترجمه ترگمان]لباس گلوریا باعث خنده شادی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With some pushing and shoving and much hilarity we changed and appeared in reasonably good order for our ten minute rehearsal time.
[ترجمه گوگل]با کمی هل دادن و هل دادن و شادی زیاد، ما تغییر کردیم و در زمان تمرین ده دقیقه ای خود با نظم نسبتا خوبی ظاهر شدیم
[ترجمه ترگمان]با کمی هل دادن و shoving، ما تغییر کردیم و به طور منطقی برای ده دقیقه قبل تمرین کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The intrinsic hilarity of the double entendre?
[ترجمه گوگل]شادی ذاتی انترنتی دوگانه؟
[ترجمه ترگمان]لذت های درونی \"entendre\"؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The seeds of hilarity spring from within me.
[ترجمه گوگل]دانه های شادی از درون من می جوشد
[ترجمه ترگمان]دانه ها از درون من جوانه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And then I would be overcome with a hilarity which made everything I saw comic, two-dimensional, utterly without significance.
[ترجمه گوگل]و سپس بر من غلبه می‌کردم که همه‌چیز را که می‌دیدم کمیک، دو بعدی و کاملاً بی‌اهمیت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]و آن وقت با لذتی که هر آنچه را که من دیدم، دو بعدی، دو بعدی، مطلقا بدون اهمیت، بر زبان می آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was much hilarity when Geoffrey steamed in ten minutes late pleading a mix-up in his diary.
[ترجمه گوگل]زمانی که جفری ده دقیقه دیرتر بخار کرد و در دفتر خاطراتش قاطی کرد، خنده‌دار بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که جفری در ده دقیقه اخیر در حالی که سعی می کرد در دفتر خاطراتش با هم مخلوط شود، به هیجان آمده بود، از خنده روده بر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The general hilarity began to infect me and I could see Louise catching it.
[ترجمه گوگل]شادی عمومی شروع به آلوده کردن من کرد و می‌توانستم ببینم که لوئیز آن را گرفت
[ترجمه ترگمان]شادی همگانی شروع به سرایت کرد و من می توانستم لوئیز را ببینم که آن را می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The room rocked with laughter. The hilarity relieved the tension of a moment ago.
[ترجمه گوگل]اتاق از خنده لرزید شادی تنش لحظه قبل را از بین برد
[ترجمه ترگمان]اتاق از خنده لرزید شور و شوق یک لحظه پیش را تسکین می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشاط (اسم)
alacrity, esprit, vivacity, exhilaration, mirth, merriment, spree, hilarity, jazz, splore

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

بشاشت (اسم)
pep, gaiety, hilarity

شوق و شعف (اسم)
hilarity

انگلیسی به انگلیسی

• mirth, funniness; gleefulness, cheerfulness
hilarity is great amusement and laughter; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : hilarity / hilariousness
✅️ صفت ( adjective ) : hilarious
✅️ قید ( adverb ) : hilariously
طنز
🔴 تعریف
◀️ مثال
noun
[noncount] :
🔴noisy fun or laughter
◀️My attempt to carve the turkey was a source of great hilarity at the dinner table
🔴 ( uncountable ) A great amount of amusement, usually accompanied by laughter
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 a state of great amusement causing loud laughter
◀️The announcement was greeted with great hilarity
◀️Their appearance caused a great deal of hilarity
◀️There was much hilarity when Geoffrey steamed in ten minutes late

بپرس