highfalutin

/ˌhaɪfəˈluːtən//ˌhaɪfəˈluːtən/

معنی: بلند، قلنبه، اغراق امیز، پرطمطراق
معانی دیگر: بلند، پرطمطراق، اغراق امیز، قلنبه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) ostentatious or pompous; high-flown.
مشابه: pretentious

جمله های نمونه

1. This isn't highfalutin art-about-art. It's marvellous and adventurous stuff.
[ترجمه گوگل]این هنر بالا فالوتین در مورد هنر نیست این چیزهای شگفت انگیز و ماجراجویی است
[ترجمه ترگمان]این پر طمطراق است - در مورد هنر کاره ای عجیب و غریبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Despite all of the highfalutin gadgets, intelligence for the most part was extremely poor.
[ترجمه گوگل]علیرغم همه ابزارهای highfalutin، هوش در بیشتر موارد بسیار ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]با وجود تمام وسایل و ابزار پر طمطراق، هوش برای اکثر قسمت ها بسیار ضعیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you call that highfalutin management science, then I am a highfalutin management scientist.
[ترجمه گوگل]اگر شما آن را علم مدیریت فالوتین می نامید، پس من یک دانشمند مدیریت فالوتین هستم
[ترجمه ترگمان]اگر شما آن علم مدیریت پر طمطراق را نام ببرید، پس من یک دانشمند مدیریت پر طمطراق هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is a mistake to use highfalutin language when you advertise to uneducated people.
[ترجمه گوگل]وقتی برای افراد بی سواد تبلیغ می کنید، استفاده از زبان های فالوتین اشتباه است
[ترجمه ترگمان]وقتی شما افراد بی سواد را تبلیغ می کنید، استفاده از زبان پر طمطراق اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The president gave highfalutin reasons for denying direct federal assistance to the unemployed.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور دلایل زیادی برای انکار کمک مستقیم فدرال به بیکاران ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور دلایل پر طمطراق را برای انکار کمک مستقیم فدرال به بیکاران صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You may think I am a little highfalutin.
[ترجمه گوگل]ممکن است فکر کنید که من کمی هیفالوتین هستم
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است فکر کنید که من یک خرده حرف های گنده می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thus, when awards time arrives, the old inferiority complexes become a factor and decisions often go in vaguely highfalutin directions.
[ترجمه گوگل]بنابراین، وقتی زمان جوایز فرا می‌رسد، عقده‌های حقارت قدیمی به یک عامل تبدیل می‌شوند و تصمیم‌گیری‌ها اغلب در جهت‌های مبهم فالوتینی پیش می‌روند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، وقتی زمان جوایز فرا می رسد، کم بینی قدیمی به یک عامل تبدیل می شوند و تصمیمات اغلب به طور مبهم در جهت پر طمطراق مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also do not know who said that, say to eat nutritious, hey, I can always find this piece piggish highfalutin excuse.
[ترجمه گوگل]همچنین نمی دانم که چه کسی گفته است که می گویند برای خوردن مغذی، هی، من همیشه می توانم این قطعه پیگیش هایفالوتین را بهانه پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]در ضمن نمی دونم کی این حرف رو زد، بگو بخور، هی، من همیشه می تونم این تیکه های گنده گنده رو هم پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her parents, if not downright folksy, were hardly highfalutin.
[ترجمه گوگل]والدین او، اگر کاملاً مردمی نباشند، به سختی اهل فالوتین بودند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش اگر صرفا به خاطر دوری کردن نبودند، به سختی حرف های گنده می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two of its high-profile New York debuts -- High Line park, built atop an old rail line, and Lincoln Center's Alice Tully Hall -- kept even the most highfalutin tastemakers buzzing.
[ترجمه گوگل]دو مورد از اولین نمایش های مشهور آن در نیویورک - پارک های لاین، ساخته شده در بالای یک خط ریلی قدیمی، و سالن آلیس تالی مرکز لینکلن - حتی پرطرفدارترین سلیقه سازان فالوتین را هم سر و صدا نگه داشت
[ترجمه ترگمان]دو مورد از معروف ترین پارک نیویورک - - High Line، که بر فراز یک خط ریلی قدیمی ساخته شده بود، و الیس Tully، مرکز لینکلن، حتی the highfalutin را نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بلند (صفت)
forte, loud, high, long, supernal, tall, highfalutin, upland, eminent, lofty, vociferous, grandiose, sonorous, high-ranking, skyscraping

قلنبه (صفت)
baggy, lumpy, pompous, highfalutin, nobby, bombastic, outstanding, flocculate, sonorous, high-flown, stilted, stodgy

اغراق امیز (صفت)
sententious, tall, highfalutin, fulsome, hyperbolic, hyperbolical, high-flown

پرطمطراق (صفت)
highfalutin, turgescent, high-flown

انگلیسی به انگلیسی

• pompous, full of self-importance
highfalutin behaviour is pompous, false, and foolish; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
She always dresses in highfalutin designer clothes.
In a conversation about extravagant parties, one might say, “The decorations were so highfalutin, it felt like a royal ball. ”
A person discussing pretentious behavior might comment, “He acts so highfalutin, like he’s better than everyone else. ”
...
[مشاهده متن کامل]

تلاش برای اینکه خیلی مهم و جدی به نظر بیایید بدون اینکه دلیل محکمی برای کار داشته باشید.
پر مدعا , پرطمطراق , اغراق آمیز , با فیس و افاده
پرادعا

بپرس