higher


معنی: برتر

جمله های نمونه

1. higher altitudes
ارتفاعات بالاتر

2. higher costs are offset by our higher income
درآمد بیشتر ما زیاد شدن هزینه ها را جبران می کند.

3. higher education
آموزش عالی

4. higher education is not always a badge of learning
تحصیلات دانشگاهی همیشه علامت سواد نیست.

5. higher mathematics
ریاضیات پیشرفته

6. higher prices are a sequel to rising production costs
قیمت های بالاتر پیامد هزینه های تولیدی فزاینده هستند.

7. a higher court can review the judgments of lower courts
دادگاه عالی تر می تواند داوری های محاکم تالی (یا پایین تر) را مورد تجدیدنظر قرار دهد.

8. the higher court reversed that judgement
دادگاه عالی تر آن داوری را لغو کرد.

9. the higher orders of the society
طبقات بالاتر اجتماع

10. the higher the income, the larger the percentage saved
هرچه درآمد بیشتر باشد درصد پس انداز بیشتر است.

11. the higher they rise, the harder they fall
فواره چون بلند شود سرنگون شود.

12. the higher vertebrates
مهره داران دارای تکامل بیشتر

13. institutions of higher learning
موسسات آموزش عالی

14. it was higher salary that decided him to accept that job
حقوق بالاتر بود که باعث شد آن شغل را قبول کند.

15. schools of higher learning
مدارس آموزش عالی

16. his grade is higher than mine
رتبه ی او از من بالاتر است.

17. his rank is higher than yours
رتبه ی او از تو بالاتر است.

18. i rank health higher than money
من سلامتی را بالاتر از پول می دانم.

19. ali appealed to a higher court
علی از دادگاه بالاتری درخواست پژوهش کرد.

20. he belongs to a higher social rung
او به یک رده ی بالاتر اجتماعی تعلق دارد.

21. their enjoyment of a higher standard of living
بهره مندی آنان از یک سطح زندگی بالاتر

22. a farmer dickering for a higher price for his products
کشاورزی که سرقیمت بیشتر،برای فرآورده های خود چانه می زند

23. the number 2. 42 shows a higher precision than the number 2. 4
عدد 2/42 خرده نمایی بیشتری را نشان می دهد تا عدد 2/4.

24. this year, hemlines are raised higher
امسال دامن ها کوتاه تر شده است.

25. we are trying to promote higher education
مامی کوشیم که آموزش عالی را گسترش بدهیم.

26. women could not penetrate the higher circles of the party
زن ها نمی توانستند به دوایر عالی حزب راه بیابند.

27. he exalted his own relatives to higher positions
او خویشاوندان خود را به منصب های بالاتر رساند.

28. his conviction was upheld by a higher court
محکومیت او توسط دادگاه بالاتری مورد تایید قرار گرفت.

29. the retail price of each commodity is higher than its wholesale price
بهای خرده فروشی هر کالا از بهای عمده فروشی آن بیشتر است.

30. to go from a lower to a higher gradation
از مرحله ی پایین تر به مرحله ی بالاتری رسیدن

31. there are fears that the casualty toll may be higher
بیم آن می رود که میزان تلفات بیشتر باشد.

مترادف ها

برتر (صفت)
superior, better, premier, preferable, higher, premiere, pre-eminent, dominant, prevalent, preponderant, paramount, uppermost, overriding, superempirical, top-dog

تخصصی

[ریاضیات] بلند تر، بالاتر، بیشتر

انگلیسی به انگلیسی

• loftier, taller, greater than normal; advanced in intricacy or elaboration (example: "higher mathematics"); (education) beyond the secondary level ("higher education", "higher learning")
higher is the comparative form of high.
a higher exam or qualification is of an advanced standard or level.
in scotland, highers are exams that are taken by school students at the age of 16 or 17.

پیشنهاد کاربران

پیچیده
ارشد/ ارشدتر
معنی:برتر
بلند تر، بالاتر، بیشتر
higher education
تحصیلات بالاتر
بالاتر ، والاتر ، عالی تر
مرتفع، ارتفاع بیشتر
بلند تر

قوی تر
ارتفاع بیشتر
بالاتر
بیشتر
ارتفاع زیاد

برتر، عالی،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس