High - bred /ˈhaɪˌbrɛd/ ( adj ) – meaning: of high birth, rank, or station as in aristocratic. دارای زاد و ولدی اشرافی؛ اشراف زاده؛ بزرگ زاده؛ والا منش؛ اعیان زاده Example 1: 👇 One glance at her sweet, highbred features was sufficient to exonerate her of any blame. ... [مشاهده متن کامل]
یک نگاه به ویژگی های شیرین و اعیان زاده ی او کافی بود تا او از هرگونه سرزنش مبرا شود. Example 2: 👇 "Uncommonly highbred looking fellow, " he said to himself. با خود گفت، چقدر او به شکلی غیر معمول والا منش بنظر می رسد. Example 3: 👇 At sight of him, the impression produced upon me was of a refined, highbred, and chivalrous gentleman. با دیدن او، تصویری که در ذهن من شکل گرفت، اعیان زاده ای منزه و جوانمرد بود. Example 4: 👇 Ninian is standing before the fire in conversation with Elizabeth, his wife. She is highbred, ladylike—excessively so. * Abe Lincoln in Illinois - a play by Robert E. Sherwood نینیان در حال گفتگو با الیزابت، همسرش، کنارِ آتش ایستاده است. الیزابت اشراف زاده ای با وقار است—یک خانمِ به تمام معنا * متن انتخابی: از نمایشنامه ی #آبراهام لینکن در ایلینوی، # اثر رابرت شِروود
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است ) • ⚫ واژه ی برنهاده: والاپَروَرده • ⚫ نگارش به خط لاتین: Vālāparvarde • ⚫ آمیخته از: والا ( high ) و �پرورده� ( bred ) • ... [مشاهده متن کامل]
⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند: فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی • ⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.