• : تعریف: just the appropriate time, or even past it.
- It's high time that we solved this problem.
[ترجمه leila] زمان زیادی ( خیلی وقته ) است که ما این مشکل را حل کردیم
|
[ترجمه MohKa] وقتش رسیده ک این مشکل رو حل کنیم/الان زمان مناسبه ک این مشکل رو حل کنیم
|
[ترجمه گوگل] وقت آن رسیده است که این مشکل را حل کنیم [ترجمه ترگمان] زمان زیادی است که این مشکل را حل کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. It's high time this leakage of information was put a stop to.
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده است که این نشت اطلاعات متوقف شود [ترجمه ترگمان]زمان زیادی است که این نشت اطلاعات متوقف شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It's high time we all stood up for our rights around here.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که همه ما برای حقوق خود در اینجا بایستیم [ترجمه ترگمان]خیلی وقته که ما این دور و بر حق حقوق خودمون رو داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It is high time they arrived.
[ترجمه ناز] اونها سر موقع رسیدند
|
[ترجمه گوگل]زمان رسیدن آنها فرا رسیده است [ترجمه ترگمان]زمان فرا رسیده که آن ها رسیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It's high time British soccer cleaned up its image .
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است که فوتبال بریتانیا تصویر خود را تمیز کند [ترجمه ترگمان]وقت آن است که فوتبال انگلیسی تصویر خود را تمیز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's high time you were able to get yourself up, my boy!
[ترجمه گوگل]وقتش رسیده که بتونی خودتو بلند کنی پسرم! [ترجمه ترگمان]خیلی وقت بود که تونستی خودت رو بلند کنی، پسرم! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It's high time we had a party.
[ترجمه گوگل]وقتش رسیده که مهمونی بگیریم [ترجمه ترگمان]خیلی وقته که مهمونی گرفتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It is high time for action.
[ترجمه گوگل]زمان عمل فرا رسیده است [ترجمه ترگمان]زمان عمل فرا رسیده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It is high time for Europe to take responsibility for its own defence.
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده است که اروپا مسئولیت دفاع خود را بپذیرد [ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده است که اروپا مسئولیت دفاع خود را به عهده بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It's high time you got a job.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که شغلی پیدا کنید [ترجمه ترگمان]خیلی وقته که کار داری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It's high time you stopped fooling around and started looking for a job.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که دست از فریبکاری بردارید و به دنبال کار بگردید [ترجمه ترگمان]وقت آن است که مسخره بازی را قطع کنید و شروع به جستجوی کار کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It is high time the Government displayed a more humanitarian approach towards victims of the recession.
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده است که دولت رویکرد انسان دوستانه تری نسبت به قربانیان رکود نشان دهد [ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده است که دولت یک رویکرد انساندوستانه را نسبت به قربانیان بحران اقتصادی به نمایش بگذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It's high time he was given a verbal slap.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که یک سیلی لفظی به او زده شود [ترجمه ترگمان]خیلی وقت است که او یک سیلی شفاهی به او داده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It is high time this was recognised and the real remaining problems addressed to improve matters.
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده است که این موضوع شناخته شود و مشکلات واقعی باقیمانده برای بهبود اوضاع برطرف شود [ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده است که این مساله به رسمیت شناخته شود و مشکلات باقیمانده برای بهبود مسائل مورد توجه قرار گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It was high time some one took his young sister down a peg.
[ترجمه گوگل]وقت آن بود که یکی خواهر جوانش را از گیره پایین بیاورد [ترجمه ترگمان]خیلی وقت بود که کسی خواهر جوانش را به یک میخ پرت کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It is high time that such comment should be permitted together with the necessary alteration to the words of the caution.
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است که چنین اظهار نظری همراه با تغییر لازم در کلمات احتیاط جواز داده شود [ترجمه ترگمان]زمان بسیار زیادی است که چنین نظراتی باید به همراه تغییر ضروری به کلمات احتیاط اجازه داده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشنهاد کاربران
چه عجب
بچه ها جون معنی اوقات خوش - دوران خوش و روزهای خوش هم میده
the latest possible time; a time that is almost too late: it's high time you mended this shelf. thefreedictionary. com داشت دیر میشد، وقتش بود، آخرین وقتش بود