بلندمرتبه. عالی رتبه. ارشد
مثال:
The nation calls itself a democracy but is in fact an oligarchy in which only high - ranking members of the military hold any power. ملت خودش را دموکراسی به حساب می آورد اما در حقیقت یک اولیگارشی است که در آن تنها اعضای عالی رتبه و ارشد نظامی هر قدرتی را در دست دارد.
... [مشاهده متن کامل] ⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )
•
⚫ واژه ی برنهاده: والا - رتبه
•
⚫ نگارش به خط لاتین: Vālā - rotbe
•
⚫ آمیخته از: والا ( High ) و �رتبه� ( rank )
•
⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی
•
⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.
صاحب جاه. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) خداوند مقام و منصب. ارجمند :
با من راه نشین خیز و سوی میکده آی
تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم.
حافظ.