high point

جمله های نمونه

1. The high point of the concert came during the drum solo.
[ترجمه گوگل]نقطه اوج کنسرت در زمان تکنوازی درام بود
[ترجمه ترگمان]صدای بلند کنسرت در طول طبل به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was the high point of the evening.
[ترجمه گوگل]اوج غروب بود
[ترجمه ترگمان]نکته مهم آن شب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The high point of this trip was a day at the races.
[ترجمه گوگل]نقطه اوج این سفر یک روز در مسابقات بود
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی این سفر، روز مسابقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The high point of this trip was a day at the races in Balgriffin.
[ترجمه گوگل]نقطه اوج این سفر یک روز در مسابقات در بالگریفین بود
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی این سفر، روزی در مسابقه اسب دوانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. High Point prison had the highest number of breakouts of any jail in Britain.
[ترجمه گوگل]زندان های پوینت بیشترین تعداد فرار از زندان های دیگر را در بریتانیا داشت
[ترجمه ترگمان]زندان نقطه اوج بیش ترین تعداد مبتلایان به هر زندانی در بریتانیا را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He believes European civilization was the high point of human achievement.
[ترجمه گوگل]او معتقد است تمدن اروپایی نقطه اوج دستاورد بشر بوده است
[ترجمه ترگمان]او معتقد است تمدن اروپا نقطه اوج موفقیت بشر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was the high point of his footballing career.
[ترجمه گوگل]این نقطه اوج دوران فوتبالی او بود
[ترجمه ترگمان]این نقطه اوج شغل footballing بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had reached the high point of his career.
[ترجمه گوگل]او به اوج حرفه خود رسیده بود
[ترجمه ترگمان]به اوج کارش رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The high point of the trip for me was visiting the Pyramids.
[ترجمه گوگل]نقطه اوج سفر برای من بازدید از اهرام بود
[ترجمه ترگمان]نقطه اوج سفر من، بازدید از اهرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The number fell from the high point of 516 in 1985 to 409 in 198
[ترجمه گوگل]این تعداد از نقطه اوج 516 در سال 1985 به 409 در سال 198 کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]تعداد این تعداد در سال ۱۹۸۵ به ۴۰۹ میلیون نفر رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His engagement to Nora Cushing had been the high point of her life.
[ترجمه گوگل]نامزدی او با نورا کوشینگ نقطه اوج زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]نامزدی او با نورا کوشینگ مهم ترین نقطه زندگیش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That is just the intensification, the high point of an ongoing process.
[ترجمه گوگل]این فقط تشدید، نقطه اوج یک فرآیند مداوم است
[ترجمه ترگمان]این فقط تشدید، نقطه اوج یک فرآیند در حال پیشرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Political repression and racial discrimination were at a high point.
[ترجمه گوگل]سرکوب سیاسی و تبعیض نژادی در اوج قرار داشت
[ترجمه ترگمان]سرکوب سیاسی و تبعیض نژادی نقطه اوج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Christmas and New Year have long been the high point for visitor and Madeiran alike.
[ترجمه گوگل]کریسمس و سال نو برای مدت طولانی نقطه اوج بازدیدکنندگان و مادیران بوده است
[ترجمه ترگمان]کریسمس و سال نو به طور یک سان نقطه اوج بازدید کننده و Madeiran بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• the high point of an event, activity, or period of time is the most exciting or enjoyable part of it.

پیشنهاد کاربران

گاهی میشه: اوج خوشحالی
مثال
The high point of the weekend came when, , ,
اوج خوشحالی در آخر هفته زمانی پیش اومد که. . . . .
گــــُل هر چیز ــ مثل وقتی که دربارهٔ بهترین قسمت هر چیز صحبت می کنیم.
بهترین بخش
هیجان انگیز ترین قسمت
نقطه ی عطف، اوج
نقطه قوت

بپرس