high level


(کامپیوتر) وابسته به زبان فرازین (زبان سطح بالا)،بالا سطح، وابسته به یا توسط اشخاص عالیرتبه،در سطح بالا،بلند پایه،کهبد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, involving, or being a person or persons of exceptional status or importance.

(2) تعریف: at, or done at, a high altitude.

جمله های نمونه

1. high-level talks
مذاکرات در رده های بالا

2. high-level talks between the two countries
مذاکرات بلندپایگان دو کشور

3. Running marathons requires a high level of physical fitness .
[ترجمه گوگل]دویدن ماراتن نیاز به سطح بالایی از آمادگی جسمانی دارد
[ترجمه ترگمان]دوی دوی ماراتن برای دویدن به سطح بالایی از تناسب اندام نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She shows a high level of technical competence.
[ترجمه گوگل]او سطح بالایی از صلاحیت فنی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او سطح بالایی از صلاحیت فنی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is already a high level of environmental contamination.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سطح بالایی از آلودگی محیط زیست وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر سطح بالایی از آلودگی محیط زیست وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To reach a high level of skill requires talent, dedication, and a lot of hard work.
[ترجمه گوگل]رسیدن به سطح بالایی از مهارت مستلزم استعداد، فداکاری و تلاش زیاد است
[ترجمه ترگمان]رسیدن به سطح بالای مهارت نیاز به استعداد، فداکاری و کاره ای سخت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The high level of calls is a clear demonstration of the need for this service.
[ترجمه گوگل]سطح بالای تماس ها نشان دهنده نیاز به این سرویس است
[ترجمه ترگمان]سطح بالای تماس ها نشان دهنده نیاز به این سرویس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This rope is renowned for its high level of strength and durability.
[ترجمه گوگل]این طناب به دلیل استحکام و دوام بالای خود مشهور است
[ترجمه ترگمان]این طناب به خاطر سطح بالای قدرت و دوام آن مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Britain has a high level of unemployment but the same goes for many other countries.
[ترجمه گوگل]بریتانیا دارای سطح بالایی از بیکاری است، اما همین امر در مورد بسیاری از کشورهای دیگر نیز صدق می کند
[ترجمه ترگمان]بریتانیا سطح بالایی از بیکاری دارد اما برای بسیاری از کشورهای دیگر یک سان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At the moment, public interest is at a high level .
[ترجمه گوگل]در حال حاضر منافع عمومی در سطح بالایی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر منافع عمومی در سطح بالایی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The high level of crime is frightening away tourists.
[ترجمه گوگل]سطح بالای جرم و جنایت گردشگران را به وحشت انداخته است
[ترجمه ترگمان]سطح بالای جرم گردشگران را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A high level of anxiety was created by the introduction of cameras into the factory.
[ترجمه گوگل]سطح بالایی از اضطراب با ورود دوربین ها به کارخانه ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]با معرفی دوربین ها در کارخانه، سطح بالایی از اضطراب ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dolphins show a high level of intelligence.
[ترجمه گوگل]دلفین ها هوش بالایی از خود نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]دلفین ها سطح بالایی از هوش را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Being a teacher needs a high level of motivation.
[ترجمه گوگل]معلم بودن نیاز به انگیزه بالایی دارد
[ترجمه ترگمان]معلم بودن به سطح بالایی از انگیزه نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] سطح بالا حالت یا سطح منطقی مثب تر در یک سیستم منطقی دودویی. چنانچه هر دو سطح منطقی بالاو پایین منفی باشند، ولتاژ منفی بزرگتر ( ولتاژ کمتر مثبت ) به عنوان سطح یا حالت بالا در نظر گرفته می شود.
[ریاضیات] سطح بالا

انگلیسی به انگلیسی

• great level, superior standard
high-level talks or discussions involve very senior politicians, officials, or businesspeople.

پیشنهاد کاربران

⚫ والا - سطراز
بسیار مهم و حیاتی
والا - سَطراز
( Vālā - satrāz )
�والا� ( high ) و �سَطراز� ( level )
عالی رتبه، سطح بالا
طراز اول
سازنده یا اساسی
مثلاً high level recommendation :
توصیه های سازنده یا پیشنهادات اساسی
عمیق - ژرف
A high - level understanding
شناختی عمیق - شناختی ژرف
زیاد ، شدید
سطح بالا
پیشرفته

بپرس