صفت ( adjective )
حالات: higher, highest
حالات: higher, highest
• (1) تعریف: of great vertical extent; elevated; tall.
• مترادف: lofty, towering
• متضاد: low
• مشابه: elevated, tall
• مترادف: lofty, towering
• متضاد: low
• مشابه: elevated, tall
- They dove into the water from the high cliff.
[ترجمه امیرمحمد] آنها از صخره بلند بالا میروند|
[ترجمه زهرا آن ها از صخره ی بلند به بالا میروند finish] آن ها از صخره ی بلند به درون آب شیرجه میزنند|
[ترجمه آرشام] آنها از صخره مرتفع در آبفرو میروند|
[ترجمه یاس] سلام بر شما!!!|
[ترجمه گوگل] آنها از صخره مرتفع در آب فرو می روند[ترجمه ترگمان] آن ها از صخره بلندی به درون آب شیرجه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of a specified extent upward.
• مترادف: tall
• مترادف: tall
- I need a stool that is two feet high.
[ترجمه ریحانه] من به یک چهار پایه نیاز دارم که دو متر ارتفاع داشته باشه|
[ترجمه گوگل] من به یک مدفوع با ارتفاع دو فوت نیاز دارم[ترجمه ترگمان] من یه چهارپایه میخوام که دو متر ارتفاع داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: more intense or greater than usual.
• مترادف: elevated
• متضاد: low
• مشابه: extreme, great, intense, strong
• مترادف: elevated
• متضاد: low
• مشابه: extreme, great, intense, strong
- You were certainly in high spirits last night!
[ترجمه گوگل] مطمئناً دیشب روحیه بالایی داشتی!
[ترجمه ترگمان] دیشب حسابی سرحال بودی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیشب حسابی سرحال بودی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The train was traveling at high velocity at that point.
[ترجمه گوگل] قطار در آن نقطه با سرعت بالا حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان] قطار با سرعت زیادی در آن نقطه حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قطار با سرعت زیادی در آن نقطه حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: costly; expensive; dear.
• مترادف: steep, stiff
• متضاد: low
• مشابه: costly, dear, exorbitant, expensive
• مترادف: steep, stiff
• متضاد: low
• مشابه: costly, dear, exorbitant, expensive
- The price was quite high, so I decided not to buy it.
[ترجمه اصغر عابدی] قیمت نسبتا بالا بود پس تصمیمم گرفتم خرید نکنم|
[ترجمه گوگل] قیمت بسیار بالا بود، بنابراین تصمیم گرفتم آن را نخرم[ترجمه ترگمان] قیمت خیلی بالا بود، بنابراین تصمیم گرفتم آن را بخرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: very happy or elated.
• مترادف: elevated, exalted
• متضاد: down, low
• مشابه: ecstatic, gay, happy, jolly, joyous, mellow, merry
• مترادف: elevated, exalted
• متضاد: down, low
• مشابه: ecstatic, gay, happy, jolly, joyous, mellow, merry
- I'd never felt so high in my life as after I passed that exam.
[ترجمه H] من هرگز همچین حسی در زندگی نداشته ام بعد از اینکه این امتحان را گذرانده ام.|
[ترجمه گوگل] هرگز در زندگی ام به اندازه پس از قبولی در آن امتحان احساس بالا بودن نداشتم[ترجمه ترگمان] بعد از عبور از این امتحان هیچ وقت انقدر بالا نرفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: elevated in pitch.
• مترادف: elevated, high-pitched
• متضاد: low, low-pitched
• مشابه: shrill, soprano
• مترادف: elevated, high-pitched
• متضاد: low, low-pitched
• مشابه: shrill, soprano
- The great singer could no longer hit the high notes.
[ترجمه امین] خواننده خوب نتوانست نت های بلند را بخواند|
[ترجمه سایه] آن خواننده عالی نتوانست نوت های بالا بخواند|
[ترجمه گوگل] خواننده بزرگ دیگر نتوانست نت های بالا را بزند[ترجمه ترگمان] خواننده بزرگ دیگر نتوانست به نت های بالا برخورد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Even for a woman, she has a high voice.
[ترجمه گوگل] حتی برای یک زن صدای بلندی دارد
[ترجمه ترگمان] حتی برای یک زن، صدای بلند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حتی برای یک زن، صدای بلند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: of great actual or potential force or power.
• مترادف: forceful, powerful, strong
• متضاد: light
• مشابه: violent
• مترادف: forceful, powerful, strong
• متضاد: light
• مشابه: violent
- The small ship encountered high winds and nearly capsized.
[ترجمه گوگل] کشتی کوچک با بادهای شدید مواجه شد و تقریباً واژگون شد
[ترجمه ترگمان] کشتی کوچک با باده ای شدید برخورد کرد و تقریبا capsized شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشتی کوچک با باده ای شدید برخورد کرد و تقریبا capsized شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: of great dignity, importance, or seriousness.
• مترادف: exalted, important, influential, lofty
• متضاد: lowly
• مشابه: earnest, elevated, grand, grave, moneyed, noble, ranking, rich, serious, towering
• مترادف: exalted, important, influential, lofty
• متضاد: lowly
• مشابه: earnest, elevated, grand, grave, moneyed, noble, ranking, rich, serious, towering
- They always go to synagogue on high holy days.
[ترجمه گوگل] آنها همیشه در روزهای بزرگ مقدس به کنیسه می روند
[ترجمه ترگمان] آن ها همیشه در روزه ای مقدس و مقدس به کنیسه می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها همیشه در روزه ای مقدس و مقدس به کنیسه می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Fixing this problem is a high priority.
[ترجمه گوگل] رفع این مشکل از اولویت بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان] تعمیر این مشکل اولویت بالایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تعمیر این مشکل اولویت بالایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was accused of high treason.
[ترجمه گوگل] او به خیانت بزرگ متهم شد
[ترجمه ترگمان] اون متهم به خیانت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون متهم به خیانت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (9) تعریف: (informal) intoxicated by alcohol or drugs.
• مترادف: drunk, intoxicated, loaded, stoned
• متضاد: sober, straight
• مشابه: intoxicated, mellow
• مترادف: drunk, intoxicated, loaded, stoned
• متضاد: sober, straight
• مشابه: intoxicated, mellow
- They got a bit high on that Scotch.
[ترجمه گوگل] آنها کمی در آن اسکاچ بالا گرفتند
[ترجمه ترگمان] یه ذره تو اون اسکاچ جا گرفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه ذره تو اون اسکاچ جا گرفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
حالات: higher, highest
عبارات: high and dry
حالات: higher, highest
عبارات: high and dry
• (1) تعریف: in or to a high position or place.
• مترادف: atop
• متضاد: low
• مشابه: above, ahead, aloft, forward, up
• مترادف: atop
• متضاد: low
• مشابه: above, ahead, aloft, forward, up
- The eagle flew high in the sky.
[ترجمه گوگل] عقاب در آسمان پرواز کرد
[ترجمه ترگمان] عقاب در آسمان پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عقاب در آسمان پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I put the book high on the shelf.
[ترجمه asal barkh] کتاب را روی قفسه گذاشتم.|
[ترجمه گوگل] کتاب را بالای قفسه گذاشتم[ترجمه ترگمان] کتاب را بالای قفسه گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: at or to a high amount, degree, or cost.
- The price of heating oil went high this winter.
[ترجمه گوگل] قیمت نفت کوره در زمستان امسال بالا رفت
[ترجمه ترگمان] قیمت نفت گرمایی در این زمستان بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قیمت نفت گرمایی در این زمستان بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: with extravagance.
• مترادف: extravagantly, lavishly, luxuriously
• مترادف: extravagantly, lavishly, luxuriously
- They have a lot of a money and can afford to live high.
[ترجمه گوگل] آنها پول زیادی دارند و می توانند زندگی بالایی داشته باشند
[ترجمه ترگمان] آن ها پول زیادی دارند و می توانند هزینه زندگی بالا را تقبل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها پول زیادی دارند و می توانند هزینه زندگی بالا را تقبل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: higher (adj.)
مشتقات: higher (adj.)
• (1) تعریف: something that is high, such as an amount or a person's spirits.
• مترادف: top
• متضاد: low
• مشابه: acme, apex, height, lift, up
• مترادف: top
• متضاد: low
• مشابه: acme, apex, height, lift, up
- The temperature reached a record high today.
[ترجمه گوگل] دمای هوا امروز به بالاترین حد خود رسید
[ترجمه ترگمان] امروز هوا به رکورد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امروز هوا به رکورد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has her highs and lows.
[ترجمه گوگل] او بالا و پایین های خود را دارد
[ترجمه ترگمان] نیازهای خودش رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نیازهای خودش رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an atmospheric condition of high pressure, often indicating fair weather.
• متضاد: low
• متضاد: low
- This high should last a day or two.
[ترجمه گوگل] این بالا باید یک یا دو روز طول بکشد
[ترجمه ترگمان] این دبیرستان باید یکی دو روز طول بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دبیرستان باید یکی دو روز طول بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید