higgledy piggledy


شلوغ پلوغ، درهم و برهم، هرکی هرکی، در همریخته، خرتوخر، بطور درهم وبرهم، اشفته ونامرتب درهم برهم، بطوردرهم برهم، درهم برهمی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in total confusion or disorder.

- The children scampered higgledy-piggledy over the playground.
[ترجمه گوگل] بچه‌ها با صدای بلند از روی زمین بازی پریدند
[ترجمه ترگمان] بچه ها با عجله از زمین بازی دور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: completely disordered or confused; jumbled.
متضاد: orderly

انگلیسی به انگلیسی

• in a confused manner, in a disorderly fashion; confused, disorderly, riotous; disorder, confusion, mess, riot
if things are higgledy-piggledy, they are in a great muddle or disorder. adjective here but can also be used as an adverb. e.g. he thrust clothes higgledy-piggledy into plastic bags.

پیشنهاد کاربران

شلخته و نامنظم
آشفته
درهم و برهم
مثلا میگم
My books are higgledy - piggledy in the bookcase I have to arrange them
🔮بطور درهم و برهم
🔮اشفته و نامرتب

درهم برهم

بپرس