hierarchical

/ˌhaɪˈrɑːrkəkəl//ˌhaɪəˈrɑːkɪkəl/

وابسته به پیشوای مذهبی، پیشوایانه، سلسله مراتبی، بانفوذ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: hierarchically (adj.)
(1) تعریف: of, pertaining to, or organized as a hierarchy.

(2) تعریف: organized by rank or level.

- Lion prides are hierarchical, with dominant males at the top.
[ترجمه گوگل] غرور شیرها سلسله مراتبی هستند و نرهای غالب در راس آن قرار دارند
[ترجمه ترگمان] افتخار (شیر افتخار)سلسله مراتبی است و در بالای آن نر غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It is a very hierarchical company and there's little place for individual initiative.
[ترجمه گوگل]این یک شرکت بسیار سلسله مراتبی است و جای کمی برای ابتکار فردی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این یک شرکت بسیار سلسله مراتبی است و جای کمی برای ابتکار فردی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The company's structure is rigidly hierarchical.
[ترجمه گوگل]ساختار شرکت به شدت سلسله مراتبی است
[ترجمه ترگمان]ساختار شرکت به طور کامل سلسله مراتبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's a very hierarchical organization in which everyone's status is clearly defined.
[ترجمه گوگل]این یک سازمان بسیار سلسله مراتبی است که در آن وضعیت همه به وضوح مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]این یک سازمان بسیار سلسه مراتبی است که در آن وضعیت هر فرد به وضوح تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He loved the hierarchical structure of Celtic society because it was hierarchical, but also because it was extravagant.
[ترجمه گوگل]او ساختار سلسله مراتبی جامعه سلتیک را به دلیل سلسله مراتبی و همچنین به دلیل زیاده خواهی بودن آن دوست داشت
[ترجمه ترگمان]او ساختار سلسله مراتبی جامعه سلتیک را دوست می داشت، زیرا سلسله مراتبی بود، بلکه به این دلیل که بسیار عجیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Popular Taoism repeatedly formed extremely hierarchical churches, and a series of more or less secret sects with anarchistic and mystical tendencies.
[ترجمه گوگل]تائوئیسم عامه بارها کلیساهای بسیار سلسله مراتبی و یک سری فرقه های کم و بیش مخفی با گرایش های آنارشیستی و عرفانی تشکیل داد
[ترجمه ترگمان]Taoism مردمی مکررا کلیساهای سلسله مراتبی را تشکیل می دادند، و یک سری از فرقه های مذهبی کم تر یا کم تر با تمایلات عرفانی و عرفانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many real-world data structures fit into the hierarchical pattern, however, and they are also readily understood.
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از ساختارهای داده دنیای واقعی در الگوی سلسله مراتبی قرار می‌گیرند و به راحتی قابل درک هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از ساختارهای داده های دنیای واقعی متناسب با الگوی سلسله مراتبی هستند، و آن ها به آسانی درک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. According to Maslow's hierarchical needs model companionship is only third on the list with self-esteem and self-actualisation above it.
[ترجمه گوگل]طبق مدل نیازهای سلسله مراتبی مزلو، همراهی با عزت نفس و خودشکوفایی بالاتر از آن، تنها سومین فهرست است
[ترجمه ترگمان]با توجه به نیاز سلسله مراتب Maslow Maslow، تنها یک سوم در لیست با عزت نفس و خود - بالاتر از آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hierarchical ranking operated within each social grouping as well as between members of different groups.
[ترجمه گوگل]رتبه بندی سلسله مراتبی در هر گروه اجتماعی و همچنین بین اعضای گروه های مختلف عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]سلسله مراتبی در هر گروه بندی اجتماعی و بین اعضای گروه های مختلف عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An important feature to explain is why a hierarchical system is invariably found in organizations such as firms.
[ترجمه گوگل]یک ویژگی مهم برای توضیح این است که چرا یک سیستم سلسله مراتبی همیشه در سازمان هایی مانند شرکت ها یافت می شود
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی مهم برای توضیح این است که چرا یک سیستم سلسله مراتبی همواره در سازمان هایی مانند شرکت ها یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The values that nurtured it were hierarchical, not popular; the authority on which it relied was sacral, not secular.
[ترجمه گوگل]ارزش هایی که آن را پرورش می دادند، سلسله مراتبی بودند، نه محبوب اقتداری که بر آن تکیه داشت مقدس بود، نه سکولار
[ترجمه ترگمان]ارزش هایی که آن را پرورش دادند، سلسله مراتبی بودند، نه مردمی؛ قدرتی که بر آن متکی بود، sacral بود، نه سکولار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The answer was a hierarchical organization run by the timetable, the rule book, and the stopwatch.
[ترجمه گوگل]پاسخ یک سازمان سلسله مراتبی بود که توسط جدول زمانی، کتاب قوانین و کرونومتر اداره می شد
[ترجمه ترگمان]پاسخ یک سازمان سلسله مراتبی بود که توسط برنامه زمانی، کتاب قانون و the اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yet the two presidents occupy the same hierarchical layer, have similar authority, and take home comparable salaries.
[ترجمه گوگل]با این حال، دو رئیس‌جمهور یک لایه سلسله مراتبی را اشغال می‌کنند، اختیارات مشابهی دارند و حقوق‌های مشابهی را به خانه می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، این دو رئیس جمهور یک لایه سلسله مراتبی یک سان را اشغال کرده اند، دارای قدرت مشابهی هستند و حقوق قابل مقایسه با آن ها را به خانه می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What is more, in the hierarchical algorithm, early rules gain much more credit.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، در الگوریتم سلسله مراتبی، قوانین اولیه اعتبار بسیار بیشتری کسب می کنند
[ترجمه ترگمان]آنچه در الگوریتم سلسله مراتبی بیشتر است، قوانین اولیه اعتبار بیشتری به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But seven hierarchical layers is enough or more than enough for all but the largest corporations.
[ترجمه گوگل]اما هفت لایه سلسله مراتبی برای همه به جز بزرگترین شرکت ها کافی است یا بیش از اندازه کافی است
[ترجمه ترگمان]اما هفت لایه سلسله مراتبی کافی و یا بیش از اندازه کافی برای همه شرکت های بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Those inevitably require hierarchical authority to implement and tend to be mechanistic.
[ترجمه گوگل]این موارد ناگزیر برای اجرا به اقتدار سلسله مراتبی نیاز دارند و تمایل به مکانیکی دارند
[ترجمه ترگمان]این منابع به ناچار نیازمند قدرت سلسله مراتبی برای اجرا و تمایل به ماشینی شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] سلسله مراتبی . - سلسه مراتبی مرتب کردن به روشی که برخی از اقلام در یک ساختار شبه درختی، بالا یا پایین اقلام دیگر قرار می گیرند . نمونه ی سلسله مراتب ها شامل نمودار سازمانی شرکت، آرایش دایرکتوریها روی دیسک، و آرایش پنجره ها بر روی یک صفحه نمایش است ( زیرا بعضی از پنجره ها درون پنجره های دیگر قرار دارند . ) ریشه ی بسیاری از سیستمهای فهرستی ( منویی ) به صورت سلسله مراتبی مرتب شده اند . برای شماخت نمونه های ساختارهای اطلاعاتی سلسله مراتبی، نگاه کنید به tree . outline . directory .
[صنعت] سلسه مراتبی

انگلیسی به انگلیسی

• belonging to a hierarchy, arranged according to rank
a hierarchical system or organization is one in which people have different ranks or positions, depending on how important they are.

پیشنهاد کاربران

hierarchical constituency
آرایش سلسله مراتبی سازه ها
توجه کنین که hierarchical مرسومه نه hierarchial.
طبقاتی =hierarchical, hierarchal, hierarchic
top - down
رسمی
تسلسلی
بر اساس سلسله مراتب

بپرس