hide

/ˈhaɪd//haɪd/

معنی: پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، پوشیدن، مخفی نگاه داشتن، ابشتن، خود را پنهان ساختن، پنهان شدن، پوست کندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن
معانی دیگر: پنهان کردن یا شدن، نهان کردن یا شدن، قایم کردن یا شدن، مخفی کردن یا شدن، آبشتن، پوشاندن، (از نظر) مستور کردن، ناپدید کردن، نشان ندادن، پوست جانور (دباغی نشده یا شده)، پوست خام، پوست با پشم، وت، سختیان، تیماج، پرنداخ، کیمخت، (عامیانه) پوست انسان، (عامیانه) کتک جانانه زدن، پوست کسی را کندن، شلاق زدن، (سابقا در انگلیس) معیار مساحت زمین بین 24 تا 49 هکتار (60 تا 120 ایکر)، سخت شلاق زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hides, hiding, hid, hidden
(1) تعریف: to put or hold out of sight; keep from view; conceal.
مترادف: conceal, secrete
متضاد: expose, flaunt, manifest, reveal, show
مشابه: block, cache, disguise, ensconce, harbor, hush, mask, obstruct, screen, seclude, shroud, veil

- She hides the candy where the children can't find it.
[ترجمه پرستو] ان زن شکلات هارا جایی مخفی میکند که کودکان نتوانند انها را پیدا کنند
|
[ترجمه A.N] او ( مونث ) آبنبات ها را جایی پنهان کرد تا کودکان نتوانند آنها را پیدا کنند
|
[ترجمه علیرضایگانه شناس] اوآبنباتها راجایی که بچه هانتوانند پیدا کنند مخفی میکند
|
[ترجمه رادمان رادمنش] او جایی آبنبات ها را مخفی میکند که بچه ها نتوانند پیدایشان کنند
|
[ترجمه ب گنج جو] شیرینیا رو طوری پنهان میکنه که دست بچه ها بهش نرسه!
|
[ترجمه *] او شکلات ها را جایی پنهان کرد که بچه ها نتوانند پیدایش کنند
|
[ترجمه گوگل] او آب نبات را در جایی پنهان می کند که بچه ها آن را پیدا نمی کنند
[ترجمه ترگمان] آب نبات را از جایی که بچه ها نمی توانند پیدا کنند پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He hid the key behind a loose brick in the wall.
[ترجمه n] او کلید را در پشت آجر شل شده پنهان کرد.
|
[ترجمه ب گنج جو] آجر لقی که رو دیوار بود ، درست پشت آجره کلیدو مخفی کرد.
|
[ترجمه شان] او کلید را پشت آجر لق ( شل شده ) دیوار، پنهان کرد.
|
[ترجمه گوگل] کلید را پشت یک آجر گشاد در دیوار پنهان کرد
[ترجمه ترگمان] کلید را پشت یک آجر پنهان در دیوار پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to maintain as a secret.
مترادف: conceal, dissemble
متضاد: betray, disclose, reveal
مشابه: camouflage, disguise, mask, shroud, suppress, veil

- He hid his true identity from everyone.
[ترجمه میلاد] معنیه کلمه ی never hide who you are
|
[ترجمه گوگل] او هویت واقعی خود را از همه پنهان کرد
[ترجمه ترگمان] او هویت واقعی خود را از همه پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make or keep oneself concealed.
مشابه: lurk, retire, take cover, withdraw

- The cat always hides in the closet when guests come.
[ترجمه بوبو] همیشه وقتی که مهمان می آید گربه در کمد قایم میشود
|
[ترجمه گوگل] گربه همیشه وقتی مهمان می آید در کمد پنهان می شود
[ترجمه ترگمان] گربه همیشه وقتی مهمان ها میاد توی کمد قایم می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The child hid from the bully.
[ترجمه بدون نام] بچه از کودکی تا بزرگسالی مخفی شده است.
|
[ترجمه گوگل] کودک از قلدر پنهان شد
[ترجمه ترگمان] بچه از the پنهان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the skin of one of the larger animals such as a buffalo or cow.
مترادف: fell, fur, pelt, skin
مشابه: coat, fleece, leather

- The hides were hung up to dry.
[ترجمه گوگل] پوست ها آویزان شدند تا خشک شوند
[ترجمه ترگمان] پوست از زمین آویزان شده بود تا خشک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) the skin of a human.
مترادف: skin

- His father said he'd beat his hide if he didn't obey.
[ترجمه احمد] پدرش گفت اگر اطاعت نکند پوستش را می کند
|
[ترجمه گوگل] پدرش گفت که اگر اطاعت نکند پوستش را می زند
[ترجمه ترگمان] پدرش گفته بود که اگر اطاعت نمی کرد، او را کتک می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hides, hiding, hided
• : تعریف: (informal) to give a beating to.
مترادف: beat, flail, lick, shellac, spank, tan, thrash, wallop, whip

- You can believe they hided him good when he finally came home.
[ترجمه گوگل] می توانید باور کنید که وقتی بالاخره به خانه آمد او را به خوبی پنهان کردند
[ترجمه ترگمان] تو می تونی باور کنی که وقتی که بالاخره به خانه آمد او را به خیر و خوشی گذراندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hide one's light (or talent) under a bushel
(انگلیس - عامیانه) استعداد و لیاقت خود را پنهان کردن (بروز ندادن)

2. to hide one's face in shame
از خجلت روی خود را نشان ندادن

3. to hide one's real identity
هویت واقعی خود را مخفی نگهداشتن

4. neither hide nor hair
اصلا هیچ،هیچ اثری (از)

5. he couldn't hide his bewilderment
نتوانست بهت خود را پنهان کند.

6. tan someone's hide
حسابی کتک زدن،پوست کسی را دباغی کردن (یا کندن)،دمار از روزگار کسی در آوردن،جیزال کسی را کشیدن،پدر کسی رادرآوردن

7. he could not hide his disappointment
او نمی توانست پکری خود را پنهان کند.

8. he could not hide his envy of me
او نمی توانست رشک خود را نسبت به من پنهان کند.

9. she could hardly hide her exasperation
او به سختی می توانست خشم خود را پنهان کند.

10. where did you hide my book, you mischief?
آی بدجنس ! کتابم را کجا قایم کردی ؟

11. he has a tough hide
پوستش کلفت است.

12. the career of a hide includes the tannery
گذار پوست به دباغ خانه می افتد.

13. the guests could hardly hide their displeasure
مهمانان به سختی توانستند ناخشنودی خود را پنهان کنند.

14. dad would have tanned my hide if he had found out that i was in love
اگر پدرم فهمیده بود که عاشق هستم دمار از روزگارم در آورده بود.

15. he was mouthing big words to hide shallow thoughts
برای نهان سازی افکار سطحی خود،واژه های قلمبه بر دهان می راند.

16. if you come here again i'll hide you!
اگر دیگه اینجا پیدات بشه پوستت را خواهم کند!

17. after seeing the corpses, i could not hide my abhorrence
پس از دیدن اجساد نتوانستم انزجار خود را پنهان کنم.

18. his graceful style was not enough to hide a paucity of matter
سبک زیبای او جبران ضعف محتوای او را نمی کرد.

19. the winner of the lottery could not hide his excitement
برنده ی بخت آزمایی نمی توانست هیجان خود را پنهان کند.

20. it was a bad movie and the audience did not hide its boredom
فیلم بد بود و حاضران دلزدگی خود را پنهان نکردند.

21. I hide my storm-like love in my heart just not to give you any pressure. The more precious my love is, the more I cherish the love from others.
[ترجمه گوگل]عشق طوفانی ام را در قلبم پنهان می کنم تا به تو فشار نیاورم هر چه عشق من ارزشمندتر باشد، عشق دیگران را بیشتر ارج می نهم
[ترجمه ترگمان]من عصبانیتم رو مثل عشق تو قلبم مخفی می کنم هرچه عشق من بیشتر است، هر چه بیشتر عشق دیگران را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Elephants have a very tough hide.
[ترجمه دکتر علی مصدق] فیل ها پوست بسیار سخت دارند
|
[ترجمه ali] فیل ها پوست بسیار سختی دارند
|
[ترجمه English] فیل ها پوست بسیار محکم دارند
|
[ترجمه گوگل]فیل ها پوست بسیار سختی دارند
[ترجمه ترگمان]فیل ها پوششی بسیار محکم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. She clenched her hands in her lap to hide their trembling.
[ترجمه گوگل]دستانش را در دامانش گرفت تا لرزش آنها را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]دست هایش را روی زانوهایش گذاشته بود تا لرزش آن ها را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. To me, they hide in the depths of your soul; be a distant dream, every dream will exceed your goal.
[ترجمه گلی افجه] برای من انها در اعماق قلب تو پنهان هستند رویایی دور باش هر رویایی فراتر از هدف تو خواهد بود
|
[ترجمه گوگل]برای من، آنها در اعماق روح تو پنهان می شوند رویای دور باش، هر رویایی از هدفت فراتر خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]برای من، آن ها در اعماق روح خود پنهان می شوند؛ رویای دور از دور، هر رویایی از هدف شما فراتر خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. I could not hide from her the gravity of the situation.
[ترجمه گوگل]نمی‌توانستم وخامت اوضاع را از او پنهان کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم جاذبه این موقعیت را از او پنهان کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He made no effort to hide his disappointment.
[ترجمه گوگل]او هیچ تلاشی نکرد تا ناامیدی خود را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]او سعی نکرد ناامیدی خود را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. John doesn't hide his adoration for the girl.
[ترجمه گوگل]جان ستایش خود را برای دختر پنهان نمی کند
[ترجمه ترگمان]جان عشق خود را برای آن دختر پنهان نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. How can I hide away, the whim of fate.
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم پنهان شوم، هوی و هوس سرنوشت
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانم پنهان شوم، هوس سرنوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوست (اسم)
hide, shell, peel, hull, rind, skin, membrane, slough, husk, glume, crust, cortex, tegmen, cuticle, peeling, integument, peltry, tegument

چرم (اسم)
hide, leather, skin

پوست خام گاو وگوسفند وغیره (اسم)
hide

پوشیدن (فعل)
hide, cover, put on, overlay, don, wear, endue, enshroud, indue

مخفی نگاه داشتن (فعل)
hide, hush

ابشتن (فعل)
hide

خود را پنهان ساختن (فعل)
hide

پنهان شدن (فعل)
abscond, hide, burrow, fudge, ensconce

پوست کندن (فعل)
hide, pelt, bark, peel, pare, hull, rind, flense, skin

پنهان کردن (فعل)
cloak, hide, shadow, cover, mask, conceal, closet, cache, wrap, disguise, dissemble, secrete, dissimulate

مخفی کردن (فعل)
hide, conceal, camouflage, occult, submerge, submerse, hugger-mugger

نهفتن (فعل)
hide, conceal, closet

انگلیسی به انگلیسی

• skin of an animal; person's skin (slang); concealed place, hiding place; measure of land (in old english times)
place out of sight, conceal, cover up; keep secret; conceal oneself
beat seriously; whip, flog, thrash
to hide something means to cover it or put it somewhere so that it cannot be seen.
if you hide, you go somewhere where you cannot easily be seen or found.
if you hide what you feel or know, you keep it a secret, so that nobody else knows about it.
the hide of a large animal is its skin which is used for making leather.
see also hid, hidden, hiding.

پیشنهاد کاربران

پنهان
قایم
پنهان کردن
مثال: He tried to hide his disappointment.
او سعی کرد ناامیدی خود را پنهان کند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
توانایی فرد برای تحمل شرایط یا سرزنشی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hide
✅️ اسم ( noun ) : hide / hideousness / hiding
✅️ صفت ( adjective ) : hidden / hideous
✅️ قید ( adverb ) : hideously
عالاوه بر پنهان کردن معنی پوست حیوان هم میده
پوست کندن هم هست
پنهان کردن چیزی
آبشتن.
مخفی کردن
البته در
story chapter 1
Reach 1
hide= conceal
در قدیم: خانه با زمین زراعت
مخفی کردن اشیا یا پوست کلفتی
پنهان کردن
مخفی کردن
پنهان کردن
مسدود کردن
پنهان شدن 🃏🃏
to hide is to try not to let others see you
the other children will hide while you count to 100
بقیه بچه ها پنهان میشن تا تو تا 100 بشماری
۱. مخفی کردن یا قایم کردن
۲. فلس
۳. پولک
۴. پوست کندن ( ۲۰ درصد مواقع )
مخفی کردن و بصورت اسم ( پوست ) .
مخفی گاه
فلس و پولک
پولک و فلس
مخفی کردن
put or keep something were it can not be seen
قایم کردن مخفی کردن
put sth in a place so that no one can find or see it
I dont know please say the answer
put or keep something in a place where it cannot be seen
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس