• (1)تعریف: (informal) any gadget or device called so for convenience.
• (2)تعریف: a tool that bends pipe.
• (3)تعریف: an electrical fitting allowing a light fixture to be connected to an outlet box.
جمله های نمونه
1. Hickey was nothing if not meticulous, and he had a flair for obscuring bad news in a fog of pieties.
[ترجمه قصیده] هیکی اصطلاح کبودی حاصل از مکیدن و معاشقه س
|
[ترجمه گوگل]هیکی اگر دقیق نباشد، هیچ چیز نبود، و استعداد پنهان کردن اخبار بد در مه تقوا را داشت [ترجمه ترگمان]Hickey چیزی نبود اگر دقیق نبود، و او استعداد خوبی برای آن داشت که اخبار بد را در مه pieties پنهان کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. That choice would be made by Cardinal Hickey, whom Jim regarded as a more moderate and reasonable man.
[ترجمه گوگل]این انتخاب توسط کاردینال هیکی انجام می شود که جیم او را مردی معتدل تر و معقول تر می دانست [ترجمه ترگمان]این انتخاب توسط کاردینال hickey، که جیم به عنوان یک مرد میانه رو و معقول تلقی می شد، انجام می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He would do everything he could to accommodate Hickey, short of radically altering the ethos of Holy Trinity.
[ترجمه گوگل]او هر کاری که از دستش بر میآمد برای سازگاری با هیکی انجام میداد، مگر اینکه روحیه تثلیث مقدس را بهطور اساسی تغییر دهد [ترجمه ترگمان]هر کاری که می توانست انجام می داد تا hickey را در خود جای دهد، و از لحاظ اصولی، اصول اخلاقی تثلیث مقدس را تغییر دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. By midday Monday, Mr Hickey had worked 28 straight hours, and there was no end in sight.
[ترجمه گوگل]تا ظهر دوشنبه، آقای هیکی 28 ساعت متوالی کار کرده بود و هیچ پایانی در چشم نبود [ترجمه ترگمان]تا ظهر روز دوشنبه، آقای hickey ۲۸ ساعت متوالی کار کرده بود و هیچ پایانی برای دیدن وجود نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But Brian Hickey, Harlequin's president, says the agreement with Alliance puts strict limits on production costs.
[ترجمه گوگل]اما برایان هیکی، رئیس هارلکین، میگوید که توافق با آلیانس محدودیتهای سختی را برای هزینههای تولید ایجاد میکند [ترجمه ترگمان]اما برایان hickey، رئیس Harlequin می گوید که این قرارداد با اتحاد محدودیت های شدیدی را بر هزینه های تولید قرار می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Wow! Is that a hickey on your neck?
[ترجمه 01wolf] وای! ایا اون یک کبودیست روی گردن شما؟
|
[ترجمه گوگل]وای! آیا این یک هیکی روی گردن شماست؟ [ترجمه ترگمان]! وای اون a روی گردنت؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He said Christopher Hickey, the U. S. agency's Asia and Pacific director, was preparing to set up an office to strengthen oversight of food, drugs and devices imported from China.
[ترجمه گوگل]او گفت که کریستوفر هیکی، مدیر آسیا و اقیانوسیه آژانس ایالات متحده، در حال آماده شدن برای ایجاد دفتری برای تقویت نظارت بر مواد غذایی، داروها و دستگاه های وارداتی از چین است [ترجمه ترگمان]او گفت: \"کریستوفر hickey\"، نویسنده آمریکایی اس آسیا و اقیانوسیه این اداره در حال آماده سازی یک دفتر برای تقویت نظارت بر مواد غذایی، مواد مخدر و تجهیزات وارداتی از چین هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Amanda Hickey of Portland, Ore. is one of the new airline's first customers.
[ترجمه گوگل]آماندا هیکی از پورتلند، اوره یکی از اولین مشتریان خط هوایی جدید است [ترجمه ترگمان]آماندا hickey از پورتلند، اور یکی از اولین مشتریان این شرکت هواپیمایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This do - hickey here, what do you call it?
[ترجمه گوگل]این کار را اینجا انجام دهید، اسمش چیست؟ [ترجمه ترگمان]اینجا جای امنیه، چی صداش می کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Doughnut hickey : Amercian term . See Hickey.
[ترجمه گوگل]دونات هیکی : اصطلاح آمریکایی هیکی را ببینید [ترجمه ترگمان]Doughnut hickey: دوره Amercian به hickey مراجعه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The timing is "awkward," said Mike Hickey, an analyst at Janco Partners Inc, but Microsoft's plans appear to be intact.
[ترجمه گوگل]مایک هیکی، تحلیلگر شرکت Janco Partners Inc، گفت: زمانبندی ناخوشایند است، اما به نظر میرسد برنامههای مایکروسافت دست نخورده است [ترجمه ترگمان]مایک hickey، یک تحلیلگر در شرکت شرکای Janco، گفت که زمان \"ناشیانه\" است، اما به نظر می رسد که برنامه های مایکروسافت دست نخورده باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. European Olympic Committees chief Patrick Hickey said it was his understanding the IOC would make a comprehensive statement on the issue at the start of the executive board meeting on Thursday.
[ترجمه گوگل]پاتریک هیکی، رئیس کمیتههای المپیک اروپا، گفت: درک او این است که کمیته بینالمللی المپیک بیانیهای جامع درباره این موضوع در آغاز جلسه هیئت اجرایی در روز پنجشنبه ارائه خواهد کرد [ترجمه ترگمان]پاتریک hickey، رئیس کمیته المپیک اروپا، گفت که درک او از کمیته بین المللی المپیک یک بیانیه جامع درباره این موضوع در آغاز جلسه هیات اجرایی در روز پنج شنبه خواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Mr Hickey sees China's currency policy as part of "a mercantilist plan" to gain market share in the US.
[ترجمه گوگل]آقای هیکی سیاست ارزی چین را بخشی از "یک طرح مرکانتیلیستی" برای به دست آوردن سهم بازار در ایالات متحده می داند [ترجمه ترگمان]آقای hickey سیاست ارزی چین را بخشی از برنامه \"a\" می داند تا سهم بازار را در آمریکا به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• gadget, device, whatchamacallit; pimple; red mark on the skin caused by sucking or biting
پیشنهاد کاربران
رد بوسه، جای گاز یا بوسه روی بدن
یک لکه روی صفحه چاپی که به دلیل نقص یا لکه روی صفحه چاپ ایجاد شده است هر دستگاه یا ابزاری که نام آن مشخص نیست یا برای لحظه ای فراموش شده است
حالت خون مردگی که روی بدن معمولا روی گردن بر اثر بوسیدن شدید ایجاد میشه که بهش میگن hickey .