hiccough

/ˈhɪkəp//ˈhɪkʌp/

معنی: سکسکه، سکسکه کردن
معانی دیگر: hiccup سکسکه

جمله های نمونه

1. I ate too quickly and got hiccoughs.
[ترجمه گوگل]خیلی سریع غذا خوردم و سکسکه کردم
[ترجمه ترگمان]خیلی زود غذا خوردم و با hiccoughs حرف زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can usually get rid of hiccoughs by drinking water very quickly.
[ترجمه گوگل]معمولاً می توانید با نوشیدن آب خیلی سریع از شر سکسکه خلاص شوید
[ترجمه ترگمان]شما معمولا می توانید با نوشیدن خیلی سریع از شر hiccoughs خلاص شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But such shenanigans were mere hiccoughs compared with what was going on with Labour.
[ترجمه گوگل]اما چنین هشیاری‌ها در مقایسه با آنچه در حزب کارگر می‌گذرد، سکسکه‌ای صرف بود
[ترجمه ترگمان]اما این تهدید تنها در مقایسه با آنچه که با حزب کارگر در حال رخ دادن بود، ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Every hiccough of our sewers costs us a thousand francs.
[ترجمه گوگل]هر سکسکه فاضلاب ما هزار فرانک قیمت دارد
[ترجمه ترگمان]هر جرعه از اگوهای ما هزار فرانک برای ما گران تمام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One hiccough, an unexpected bill, a layoff of one breadwinner and they will be in danger of losing their home .
[ترجمه گوگل]یک سکسکه، یک صورتحساب غیرمنتظره، اخراج یک نان آور و آنها در خطر از دست دادن خانه خود خواهند بود
[ترجمه ترگمان]یک hiccough، یک لایحه غیر منتظره، a از یک نان آور خانه است و آن ها در خطر از دست دادن خانه خود قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Why don't governments tell the cattle that there are restrictions on hiccough?
[ترجمه گوگل]چرا دولت ها به دام ها نمی گویند که محدودیت هایی برای سکسکه وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]چرا دولت ها به گاوها نمی گویند که محدودیت هایی در رابطه با hiccough وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective: To observe the curative effect of Decoction of Xuanfu-Daizhe on refractory hiccough and systematically evaluate it domestically so as to provide the theory evidence for application.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر درمانی جوشانده ژوانفو دایزه بر سکسکه نسوز و ارزیابی سیستماتیک آن در داخل کشور به منظور ارائه شواهد تئوری برای کاربرد
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده اثر علاج بخش of بر روی hiccough refractory و ارزیابی سیستماتیک آن در داخل کشور به طوری که شواهد تیوری را برای کاربرد فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even during the stockmarket crash of 192 there was a mere hiccough before prices sailed higher.
[ترجمه گوگل]حتی در طول سقوط بازار سهام در سال 192، قبل از اینکه قیمت‌ها بالاتر بروند، یک سکسکه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]حتی در طی سقوط stockmarket ۱۹۲ کشور، قبل از این که قیمت ها بالاتر بروند، یک hiccough صرف وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سکسکه (اسم)
hiccough, hiccup

سکسکه کردن (فعل)
hiccough, hiccup

انگلیسی به انگلیسی

• involuntary spasms of the diaphragm and throat muscles accompanied by an abrupt sound (also hiccup)
make a hiccoughing noise; suffer from an attack of hiccoughs (spasmodic inhalation accompanied by an abrupt sound)

پیشنهاد کاربران

Hiccup = hoccough = سکسکه، عطسه
هو
سکسکه که ناشی از اسپاسم بازدمی دیافراگم می باشد.
مترادف: hiccup , singultus.

بپرس