hibachi

/həˈbɑːt͡ʃi//həˈbɑːt͡ʃi/

معنی: منقل ذغالی
معانی دیگر: منقل ژاپنی (برای کباب کردن و غیره)، هیباچی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small, charcoal-burning grill of Japanese origin for cooking food.

جمله های نمونه

1. Open Son of Hibachi making sure the handles are in proper position and locked.
[ترجمه گوگل]Son of Hibachi را باز کنید و مطمئن شوید که دسته ها در موقعیت مناسب و قفل هستند
[ترجمه ترگمان]فرزند آزاد of اطمینان حاصل کنید که دستگیره در موقعیت مناسبی قرار دارد و قفل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I have a hibachi and a folding table.
[ترجمه گوگل]من یک هیباچی و یک میز تاشو دارم
[ترجمه ترگمان]من یه منقل بالا و یه میز تاشو دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To avoid risk of fire, Son of Hibachi is to be used in a well ventilated area and away from combustible or explosive materials.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از خطر آتش سوزی، Son of Hibachi باید در مکانی با تهویه مناسب و دور از مواد قابل احتراق یا انفجار استفاده شود
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از خطر آتش سوزی، پسر of باید در یک ناحیه با تهویه مناسب و دور از مواد قابل اشتعال یا مواد منفجره مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Outside, use a charcoal grill, hibachi or camp stove removing the paper label from the can so it doesn't burn.
[ترجمه گوگل]در خارج از خانه، از گریل زغالی، هیباچی یا اجاق گاز کمپی استفاده کنید و برچسب کاغذی را از روی قوطی جدا کنید تا نسوزد
[ترجمه ترگمان]بیرون، از یک منقل زغال، hibachi یا اجاق کمپ استفاده کنید که برچسب روی کاغذ را از قوطی بیرون می کشد تا بسوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's just that we bought a hibachi together, and then he ran off and got married, and things got pretty ugly.
[ترجمه گوگل]فقط با هم یک هیباچی خریدیم و بعد فرار کرد و ازدواج کرد و اوضاع خیلی زشت شد
[ترجمه ترگمان]فقط اینکه با هم منقل ذغالی خریدیم و بعد فرار کرد و ازدواج کرد و همه چیز زشت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some parks have fireplaces that make a grilled meal possible without lugging a hibachi along.
[ترجمه گوگل]برخی از پارک‌ها شومینه‌هایی دارند که غذای کبابی را بدون قرار دادن هیباچی ممکن می‌سازد
[ترجمه ترگمان]بعضی از پارک ها، fireplaces دارند که بدون این که a را باخود حمل کنند، غذای گریل شده را ممکن می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A family offered us beer and insisted we sample the meat and fish they were grilling on a hibachi.
[ترجمه گوگل]خانواده ای به ما آبجو تعارف کردند و اصرار کردند که گوشت و ماهی را که روی یک هیباچی کباب می کردند، نمونه برداری کنیم
[ترجمه ترگمان]یک خانواده آبجو تعارف کرد و اصرار داشت که ما گوشت و ماهی را که در یک hibachi کباب کرده بودیم، نمونه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Note: this will keep charcoal in place and allow for proper closure of Son of Hibachi.
[ترجمه گوگل]توجه: این کار زغال چوب را در جای خود نگه می دارد و امکان بسته شدن مناسب Son of Hibachi را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]توجه: این کار زغال را به جای خود نگه می دارد و اجازه بسته شدن مناسب پسر of را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منقل ذغالی (اسم)
hibachi

انگلیسی به انگلیسی

• small charcoal-burning grill for outdoor cooking (of japanese origin)

پیشنهاد کاربران

بپرس