heterosexual

/ˌhetəroˈsekʃəwəl//ˌhetərəˈsekʃʊəl/

معنی: علاقمند به جنس مخالف، وابسته به جنس مخالف
معانی دیگر: ناهمجنس خواه، ناهمژاد باز (در برابر همجنس بازhomosexual)، مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: sexually attracted only to those of the opposite sex.
متضاد: gay
مشابه: straight

(2) تعریف: of or concerning both sexes.
اسم ( noun )
• : تعریف: one who is sexually attracted only to those of the opposite sex.
مشابه: straight

جمله های نمونه

1. Heterosexual contact is responsible for the bulk of HIV transmission.
[ترجمه سید مهدی اکبری] ارتباط جنسی همجنس گرایانه مسئول عمده انتقال ویروس ایدز است
|
[ترجمه گوگل]تماس دگرجنس گرا مسئول عمده انتقال HIV است
[ترجمه ترگمان]ارتباط چشمی مسئول بخش عمده انتقال اچ آی وی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Why heterosexual men go cottaging or cruising baffles most people.
[ترجمه گوگل]اینکه چرا مردان دگرجنسگرا به خانه نشینی یا گشت و گذار می روند، اکثر مردم را گیج می کند
[ترجمه ترگمان]چرا مردان با جنس مخالف با بیشتر مردم در حال گشت زدن و گشت زدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Normative sexual behaviour in our society remains heterosexual.
[ترجمه گوگل]رفتار جنسی هنجاری در جامعه ما دگرجنس گرا باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]رفتار جنسی هنجاری در جامعه ما همچنان دارای جنس مخالف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As in egalitarian feminist psychology, white, middle-class, middle-aged, heterosexual women are the main subjects of woman-centred psychology.
[ترجمه گوگل]همانطور که در روانشناسی فمینیستی برابری طلب، زنان سفیدپوست، طبقه متوسط، میانسال و دگرجنسگرا موضوعات اصلی روانشناسی زن محور هستند
[ترجمه ترگمان]همانند روان شناسی طرفدار حقوق زنان، زنان سفیدپوست، متوسط، متوسط، زنان بین سنین، موضوعات اصلی روان شناسی زنان محور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fact that I am a heterosexual woman never mattered.
[ترجمه گوگل]این واقعیت که من یک زن دگرجنسگرا هستم هرگز اهمیتی نداشت
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که من یه زن heterosexual که هیچ وقت اهمیت نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Factors Affecting Heterosexual Transmission why has HIV transmission failed to rise above the epidemic threshold among heterosexuals in most developed countries?
[ترجمه گوگل]عوامل مؤثر بر انتقال دگرجنس‌گرایان چرا انتقال اچ‌آی‌وی در اکثر کشورهای توسعه‌یافته از آستانه اپیدمی فراتر نمی‌رود؟
[ترجمه ترگمان]عوامل موثر بر انتقال heterosexual چرا انتقال اچ آی وی در بالای آستانه همه گیری در میان کشورهای توسعه یافته در اکثر کشورهای توسعه یافته نبوده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Women, even heterosexual women in his family, are given no real voice at all.
[ترجمه گوگل]به زنان، حتی زنان دگرجنسگرا در خانواده او، اصلا صدای واقعی داده نمی شود
[ترجمه ترگمان]زنان و حتی جنس مخالف در خانواده او هیچ صدای واقعی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Furthermore, the predicted heterosexual epidemic in Britain has not yet happened.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اپیدمی پیش‌بینی‌شده دگرجنس‌گرایان در بریتانیا هنوز اتفاق نیفتاده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، همه گیری اچ آی وی در بریتانیا هنوز رخ نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They coped by forming close relationships with a heterosexual partner or a group of women.
[ترجمه گوگل]آنها با ایجاد روابط نزدیک با یک شریک دگرجنسگرا یا گروهی از زنان با این کار کنار آمدند
[ترجمه ترگمان]آن ها با تشکیل روابط نزدیک با یک شریک غیر همجنس یا گروهی از زنان از عهده این روابط برخاستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Robyn had two casual heterosexual encounters at this time, both one-night stands after rather drunken parties, both unsatisfactory.
[ترجمه گوگل]رابین در این زمان دو برخورد گاه به گاه با دگرجنس گرایان داشت که هر دو یک شب پس از مهمانی های مست، هر دو رضایت بخش نبودند
[ترجمه ترگمان]روبین در این زمان هر دو روز بعد از یک شب نشینی مخالف با جنس مخالف به نظر می رسید، هر دو چیز رضایت بخش و رضایت بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Name one heterosexual male theorist who could display such interest in wrestling, washing powders and Greta Garbo.
[ترجمه گوگل]یکی از نظریه پردازان مرد دگرجنس گرا را نام ببرید که می تواند چنین علاقه ای به کشتی، پودرهای لباسشویی و گرتا گاربو نشان دهد
[ترجمه ترگمان]یک نظریه heterosexual مرد را نام ببرید که می تواند علاقه خود را در کشتی، پودر لباس شویی و گرتا Garbo به نمایش بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In a disturbing dumb show of sorry heterosexual seduction, she lured him inside and up the stairs.
[ترجمه گوگل]در یک نمایش احمقانه ناراحت کننده از اغوای متأسفانه دگرجنسگرا، او را به داخل و از پله ها بالا برد
[ترجمه ترگمان]با یک نمایش احمقانه از جنس مخالف به جنس مخالف با فریب و فریب او را به داخل و بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fat lesbians and fat heterosexual women may experience fat oppression in different ways, but it is present for both.
[ترجمه گوگل]همجنس‌گرایان چاق و زنان دگرجنس‌گرای چاق ممکن است به روش‌های متفاوتی فشار چربی را تجربه کنند، اما برای هر دو وجود دارد
[ترجمه ترگمان]لزبین های چاق و زنان دارای تمایلات غیر همجنس خواه ممکن است ظلم و ستم را به روش های مختلف تجربه کنند، اما این دو برای هر دو وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Evidence suggested that the AIDS virus was spreading very quickly among the heterosexual community.
[ترجمه گوگل]شواهد حاکی از آن است که ویروس ایدز به سرعت در میان جامعه دگرجنس گرایان منتشر می شود
[ترجمه ترگمان]شواهد نشان می دهند که ویروس ایدز در بین جامعه همجنس باز بسرعت گسترش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Society maintains that the majority of cross-dressers are heterosexual.
[ترجمه گوگل]انجمن معتقد است که اکثریت لباس‌های متقابل دگرجنس‌گرا هستند
[ترجمه ترگمان]جامعه مدعی است که اکثر of cross دارای جنس مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علاقمند به جنس مخالف (صفت)
heterosexual

وابسته به جنس مخالف (صفت)
heterosexual

انگلیسی به انگلیسی

• one who is sexually attracted to a member or members of the opposite sex
sexually attracted to a member or members of the opposite sex; of or pertaining to both sexes
a heterosexual relationship is a sexual one between a man and a woman.
someone who is heterosexual is sexually attracted to people of the opposite sex. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. it is not only drug users and homosexuals who are at risk from aids, but heterosexuals as well.

پیشنهاد کاربران

Homo : همجنس - یکجور
Hetero : جنس مخالف
دگرجنس خواه / دگرجنس گرا: حالت طبیعی، هنجار و عادی تمایلات، رفتار و جهت گیری جنسی. افراد دگرجنسگرا، به جنس مخالف خود جذب می شوند و نسبت به جنس مخالف خود، تمایل جنسی دارند.
heterosexual ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: دگرجنس گرا
تعریف: شخصی که ازنظر جنسی به جنس مخالف گرایش دارد
غیرهمجنسی - ناهمجنسی
دگرجنس خواه یا دگرجنس گرا ترجمه بهتری هستند
دگرجنس خواه، یا دگرجنس گرا ترجمه بهتری ست
نا همجنسگرا ، ناهمژادگرا ، ( در برابر همجنسگرا homosexual )
نکته: همجنس باز از روی تفنن اینکار را انجام میدهد و در عین حال به جنس مخالف نیز علاقمند است ولی همجنسگرا اصلا علاقه ای به جنس مخالف ندارد. این دو را نباید به یک معنی پنداشت.

بپرس