1. his unbridled heterodoxy got him in trouble with the local clergy
دگراندیشی لگام گسیخته ی او روحانیون محلی را بر ضد او برانگیخت.
2. they were trying to rid their religion of any heterodoxy
آنان می کوشیدند که مذهب خود را از هر گونه کژاندیشی بزدایند.
3. This new sort of avant-garde promotes, not heterodoxy and modernist autonomization, but orthodoxy and dis-autonomization.
[ترجمه گوگل]این نوع جدید آوانگارد، نه خودگردانی هترودوکسی و مدرنیستی، بلکه ارتدوکسی و عدم خودمختاری را ترویج می کند
[ترجمه ترگمان]این نوع جدید آوانگارد را ترویج می دهد، نه heterodoxy و autonomization مدرن، بلکه اصیل آیینی و dis
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Hence without the existence of heterodoxy and orthodoxy, collective struggles diminish greatly in importance in traditional societies.
[ترجمه گوگل]از این رو بدون وجود هترودوکسی و ارتدوکسی، مبارزات جمعی از اهمیت زیادی در جوامع سنتی کاسته می شود
[ترجمه ترگمان]از این رو، بدون وجود of و آیین سنتی، مبارزات جمعی در جوامع سنتی به شدت کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Despite his heterodoxy, faults, and weaknesses, Clare was a man with a conscience.
[ترجمه گوگل]کلر با وجود هترودوکسی بودن، عیوب و ضعف هایش، مردی با وجدان بود
[ترجمه ترگمان]با وجود اشتباه ات، معایب و ضعف های او، Clare مردی با وجدان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Li Shangyin's thought of art and literature is rather liberal, new and original, which is tinged with "heterodoxy" that criticizes the tradition.
[ترجمه گوگل]اندیشه لی شانگین از هنر و ادبیات نسبتاً لیبرال، جدید و بدیع است که با «دگرگونی» که سنت را نقد می کند، رنگ آمیزی دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر لی Shangyin در مورد هنر و ادبیات نسبتا لیبرال، جدید و اصیل است، که با \"heterodoxy\" که از سنت پیروی می کند، در تناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Though it is regarded as "heterodoxy", his idea still has current significance.
[ترجمه گوگل]اگرچه به عنوان "هترودوکسی" در نظر گرفته می شود، اما ایده او هنوز اهمیت فعلی دارد
[ترجمه ترگمان]اگرچه این مساله به عنوان \"heterodoxy\" در نظر گرفته می شود، اما ایده او هنوز اهمیت جاری را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He modeled himself on Mencius while he was criticizing heterodoxy and keeping Confucianism traditions.
[ترجمه گوگل]او خود را از منسیوس الگوبرداری کرد در حالی که او از هترودوکسی انتقاد می کرد و سنت های کنفوسیوس را حفظ می کرد
[ترجمه ترگمان]او خودش را در Mencius مدل کرده بود، در حالی که او از heterodoxy انتقاد می کرد و traditions را نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. However, he liked more questioning than scrupulously abided by the old doctrine, and therefore expressed his incredible heterodoxy color.
[ترجمه گوگل]با این حال، او بیشتر از اینکه دقیق از دکترین قدیمی پیروی کند، از پرسشگری خوشش میآمد، و به همین دلیل رنگ غیرقابل باوری خود را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، او بیشتر از این که از اصول کهن پیروی کند، بیشتر مورد سوال قرار گرفت و از این رو رنگ heterodoxy غیرقابل باور خود را ابراز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. ' cried Mrs Clare, who cared no more at that moment for the stains of heterodoxy which had caused all this separation than for the dust upon his clothes.
[ترجمه گوگل]خانم کلر فریاد زد که در آن لحظه بیشتر از غبار روی لباسش به لکه های هترودوکسی که باعث این همه جدایی شده بود اهمیت نمی داد
[ترجمه ترگمان]خانم کلر با صدای بلند گفت: کسی که در آن لحظه بیش از گرد و خاک و خاک و گرد و خاک رخت بر بسته بود دیگر اهمیتی به این جدایی نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He showd a taste and talent also for danger and extremism, for heterodoxy, for ordeals.
[ترجمه گوگل]او همچنین ذوق و استعدادی برای خطر و افراط گرایی، برای دگرگونی، برای مصائب نشان داد
[ترجمه ترگمان]او ذوق و قریحه و استعداد را هم برای خطر و افراط گرایی، برای heterodoxy، برای کاره ای سخت و دشوار تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was already beginning to display quiet symptoms of heterodoxy.
[ترجمه گوگل]او قبلاً شروع به نشان دادن علائم آرام هترودوکسی کرده بود
[ترجمه ترگمان]او تازه شروع کرده بود نشانه های آرام heterodoxy را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In the Cultural Revolution, painting was seriously influenced by ideological factors, art became the vassal of politics, and decorative style and romantic emotions were thought to be heterodoxy.
[ترجمه گوگل]در انقلاب فرهنگی، نقاشی به طور جدی تحت تأثیر عوامل ایدئولوژیک قرار گرفت، هنر تبدیل به تابع سیاست شد و سبک تزئینی و احساسات عاشقانه به عنوان هترودوکسی تصور شد
[ترجمه ترگمان]در انقلاب فرهنگی، نقاشی به طور جدی تحت تاثیر عوامل ایدئولوژیک قرار گرفت، هنر به قلمرو سیاست تبدیل شد، و سبک تزیینی و احساسات عاشقانه در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The "originally simplicity approach"is closely related with the relationship between orthodoxy and heterodoxy in the course of literary development.
[ترجمه گوگل]«رویکرد سادهسازی اولیه» ارتباط نزدیکی با رابطه بین ارتدوکس و دگرگونی در سیر تکامل ادبی دارد
[ترجمه ترگمان]رویکرد ساده سادگی \" ارتباط نزدیکی با رابطه بین orthodoxy و heterodoxy در دوره توسعه ادبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید