hesitatingly


دل دل کنان، بادودلی، ازروی تردید، درنگ کنان، ازروی تامل

جمله های نمونه

1. He walked hesitatingly forward, his skin tensed for the feeling of metal tearing flesh.
[ترجمه گوگل]با تردید به سمت جلو رفت، پوستش به خاطر احساس پاره شدن گوشت فلز منقبض شده بود
[ترجمه ترگمان]با شک و تردید به جلو گام برداشت، پوستش به خاطر احساس پاره شدن جسم خشک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There she hesitatingly narrated her tragic story.
[ترجمه گوگل]در آنجا او با تردید داستان غم انگیز خود را روایت کرد
[ترجمه ترگمان]با شک آن داستان غم انگیز را با شک و تردید حکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fang Hung - chien said hesitatingly, " No, your cousin is also coming. "
[ترجمه گوگل]فانگ هونگ - چین با تردید گفت: "نه، پسر عمویت هم می آید "
[ترجمه ترگمان]فنگ هانگ - chien با تردید گفت: \" نه، پسر خاله ات هم می آید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fogg's project as madness; the Daily Telegraph alone hesitatingly supported him.
[ترجمه گوگل]پروژه فاگ به عنوان جنون دیلی تلگراف به تنهایی با تردید از او حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]پروژه fogg همچون دیوانگی بود، و تلگراف به تنهایی از او حمایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Amber:(hesitatingly) Oh, I'm not too old, but I'm over eighteen.
[ترجمه گوگل]کهربا: (با تردید) اوه، من خیلی پیر نیستم، اما بیش از هجده سال دارم
[ترجمه ترگمان]امبر: اوه، من خیلی پیر نیستم، اما بیش از هیجده سال دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. " Then he added hesitatingly, "One whole year will be wasted for me if I am not granted admission.
[ترجمه گوگل]سپس با تردید اضافه کرد: «اگر پذیرش نداشته باشم، یک سال تمام برایم تلف خواهد شد
[ترجمه ترگمان]سپس با تردید اضافه کرد: \" اگر به من اجازه ورود داده نشود، یک سال تمام برای من هدر خواهد رفت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Very hesitatingly I selected a tube of blue paint, and with infinite precaution made a mark about as big as a bean on the snow-white field.
[ترجمه گوگل]با تردید، لوله ای از رنگ آبی را انتخاب کردم و با احتیاط بی نهایت علامتی به بزرگی یک لوبیا روی زمین سفید برفی گذاشتم
[ترجمه ترگمان]با شک و تردید یک لوله رنگ آبی انتخاب کردم و با احتیاط بی نهایت به اندازه یک لوبیا روی زمین سفید نشان دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "Perhaps can-I think. "I hence hesitatingly say. "So[Sentence dictionary], also would the nobody blew black Shao again?"
[ترجمه گوگل]"شاید بتوانم فکر کنم "از این رو با تردید می گویم "پس [فرهنگ جمله ها]، آیا کسی دوباره شائو سیاه را منفجر نمی کند؟"
[ترجمه ترگمان]\"من فکر می کنم\" شاید بتوانم … \"بنابراین، من با تردید می گویم:\" پس [ فرهنگ لغت حکم ]، دیگر کسی Shao بلک جک را منفجر نکرد؟ \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Think good words to the mouth side, speak hesitatingly again.
[ترجمه گوگل]به سمت دهان به کلمات خوب فکر کنید، دوباره با تردید صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]به حرف خوب فکر کن، دوباره با شک و تردید صحبت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She hesitatingly turned down the occasion to listen to the concert.
[ترجمه گوگل]او با تردید این فرصت را برای گوش دادن به کنسرت رد کرد
[ترجمه ترگمان]با شک و تردید این فرصت را پیدا کرد تا به کنسرت گوش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Call him, he said, speak hesitatingly or continue to make friends.
[ترجمه گوگل]گفت با او تماس بگیرید، با تردید صحبت کنید یا به دوستیابی ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]گفت: به او زنگ بزن و با شک و تردید صحبت کن و سعی کن دوستانی پیدا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fogg the Daily alone hesitatingly supported him.
[ترجمه گوگل]فاگ دیلی به تنهایی با تردید از او حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]با شک و تردید روزنامه پیام امروز را با شک و تردید از او حمایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "Say-! "Hesitatingly be favor what arrival hey, three sons . . . . . .
[ترجمه گوگل]«بگو!» با تردید به چه ورود سه پسر لطف کنید
[ترجمه ترگمان]\"بگو!\" گفت: \" لطفا از آنچه که hey، سه پسر،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "Well, " he said hesitatingly, "if you want to take a chance, she might be in the day room watching television. "
[ترجمه گوگل]او با تردید گفت: «خب، اگر می‌خواهی از فرصت استفاده کنی، ممکن است او در اتاق روز باشد و تلویزیون تماشا کند »
[ترجمه ترگمان]او با تردید گفت: \" خوب، اگر شما می خواهید که یک شانس داشته باشید، او ممکن است در سالن روز باشد که تلویزیون تماشا می کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• indecisively, vacillatingly, in an irresolute manner, falteringly

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم her
📌 این ریشه، معادل "stick" یا "cling" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "stick" یا "cling" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 adhere: to ‘stick’ to something firmly
🔘 adhesive: a substance that makes things ‘stick’ together
🔘 adherent: one who ‘sticks’ to a belief or leader
🔘 cohere: to ‘stick’ together as a unified whole
🔘 coherent: logically ‘sticking’ together; clear
🔘 inherent: ‘sticking’ within as a natural part
🔘 incoherent: not ‘sticking’ together logically; disjointed
🔘 cohesion: the act of ‘sticking’ together
🔘 adhesion: the state of being ‘stuck’ to a surface
🔘 hesitate: ( etymologically ) to ‘stick’ fast; pause before acting

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hesitate
✅️ اسم ( noun ) : hesitation
✅️ صفت ( adjective ) : hesitating / hesitative
✅️ قید ( adverb ) : hesitatingly / hesitatively
hesitatingly ( adv ) = reluctantly ( adv )
به معناهای : با اکراه، از روی بی میلی، با بیزاری، با عدم اشتیاق / با دودولی، با تردید، از روی تردید

بپرس