hesitant

/ˈhezətənt//ˈhezɪtənt/

معنی: مردد، دو دل، تامل کننده
معانی دیگر: مولنده، نامطمئن، مذبذب، مرددانه، دودلانه، تردیدآمیز، درنگ کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: hesitantly (adv.)
• : تعریف: uncertain or in doubt; hesitating.
مترادف: indecisive, tentative
متضاد: certain, confident, decisive
مشابه: diffident, doubtful, dubious, faltering, halfhearted, halting, irresolute, reluctant, uncertain, undecided, unsure

- He was hesitant to ask her for fear that she would refuse.
[ترجمه گوگل] از ترس رد کردنش مردد بود که از او بپرسد
[ترجمه ترگمان] او مردد بود که از او بخواهد که از او خواهش کند که از او خواستگاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I tend to be hesitant when I have to make an important decision.
[ترجمه گوگل] وقتی باید تصمیم مهمی بگیرم، تمایل دارم مردد باشم
[ترجمه ترگمان] من دوست دارم زمانی که باید تصمیم مهمی بگیرم مردد باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was somewhat hesitant about accepting such a fast-paced job.
[ترجمه گوگل] او تا حدودی در مورد پذیرش چنین شغل پر سرعتی مردد بود
[ترجمه ترگمان] او تا حدی در مورد قبول چنین شغل پر سرعت مردد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hesitant policies
سیاست های تردیدآمیز

2. a hesitant fighter
جنگجوی دودل

3. She was hesitant about coming forward with her story.
[ترجمه گوگل]او در مورد ارائه داستان خود مردد بود
[ترجمه ترگمان]او مردد بود که داستان خود را پیش بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gail gave me a hesitant little smile.
[ترجمه گوگل]گیل لبخند کوچکی به من زد
[ترجمه ترگمان]گیل لبخندی مردد به من زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He took a hesitant step towards her.
[ترجمه گوگل]با تردید به سمت او قدم برداشت
[ترجمه ترگمان]او یک قدم مردد به طرف او برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She gave me a hesitant smile.
[ترجمه گوگل]لبخندی مردد به من زد
[ترجمه ترگمان]لبخند مرددی تحویل من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They seemed hesitant about coming in.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که آنها برای ورود مردد بودند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آن ها مردد بودند که بیایند داخل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The evening show was terrible, with hesitant unsure performances from all.
[ترجمه گوگل]نمایش شب وحشتناک بود، با اجرای مردد نامطمئن از همه
[ترجمه ترگمان]نمایش شب وحشتناک بود و از همه چیز تردید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The speaker was rather hesitant and had to be prompted occasionally by the chairman.
[ترجمه گوگل]سخنران نسبتاً مردد بود و مجبور بود گهگاهی توسط رئیس تشویق شود
[ترجمه ترگمان]سخنگو کمی مردد بود و مجبور بود گاهی اوقات توسط رئیس تحریک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You seemed a bit hesitant about recommending that restaurant - is something wrong with it?
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید در مورد توصیه آن رستوران کمی مردد هستید - آیا مشکلی در آن وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]تو به نظر کمی مردد در مورد پیشنهاد اون رستوران به نظر می رسیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is hesitant to draw conclusions until the study is over.
[ترجمه گوگل]او تا پایان مطالعه در نتیجه گیری مردد است
[ترجمه ترگمان]او مردد است تا زمانی که مطالعه به پایان برسد، نتیجه گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was hesitant about accepting the invitation.
[ترجمه گوگل]او در پذیرش دعوت مردد بود
[ترجمه ترگمان]او مردد بود که دعوت را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Doctors are hesitant to comment on the new treatment.
[ترجمه گوگل]پزشکان در اظهار نظر در مورد درمان جدید مردد هستند
[ترجمه ترگمان]پزشکان نسبت به نظر دادن در مورد درمان جدید تردید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had emerged from being a hesitant and unsure candidate into a fluent debater.
[ترجمه گوگل]او از یک نامزد مردد و نامطمئن به یک مناظره روان تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]او از کاندید بودن مردد و مردد در یک مناظره کننده حرفه ای بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مردد (صفت)
acatalectic, hesitant, wavering, hesitating, uncertain, unsure, half-hearted, irresolute, unready, vacillatory

دو دل (صفت)
hesitant, irresolute, indecisive, wavery, shilly-shally

تامل کننده (صفت)
hesitant

انگلیسی به انگلیسی

• indecisive, vacillating, irresolute, faltering
if you are hesitant about doing something, you do not do it quickly or immediately, usually because you are uncertain, embarrassed, or worried.

پیشنهاد کاربران

مردد ، دو دل
وقتی عصبی مشیم یا بی اعتماد واس انجام کاری
نا مطمئن یا عصبی که نمی تونیم کاری رو فوری انجام بدیم. . .
👈 ( مکث در اثر تردید ) 👉
زمان یا وقت نقش به سزایی برای درک معنی و مفهوم این واژه داره. . .
مثل وقتی ماشین در جا میزنه یا تیک آف می کنیم ؛ )
Hesitant=shy
دو دل
مردد،
همراه با تردید
He took a hesitant step towards her
او مردد به سوی اون دختر گام برمی داشت
( همراه با تردید به سمتش قدمی برداشت )
با شک و تردید رفتار کردن
نا مطمئن

بپرس