1. In this society in particular, there is a hesitance to touch one another.
[ترجمه گوگل]به ویژه در این جامعه، تردید در لمس یکدیگر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این جامعه به طور خاص، یک تردید وجود دارد که فرد دیگری را لمس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این جامعه به طور خاص، یک تردید وجود دارد که فرد دیگری را لمس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Economists worry companies' hesitance to hire will restrain consumer spending, the biggest component of U. S. gross domestic product.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان نگرانند که تردید شرکتها برای استخدام، مخارج مصرفکننده را که بزرگترین مؤلفه تولید ناخالص داخلی ایالات متحده است، محدود کند
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان نگران هستند که تردید شرکت ها برای استخدام، هزینه های مصرف کنندگان را محدود کند، که بزرگ ترین مولفه U است اس تولید ناخالص داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان نگران هستند که تردید شرکت ها برای استخدام، هزینه های مصرف کنندگان را محدود کند، که بزرگ ترین مولفه U است اس تولید ناخالص داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Hesitance and a nay-saying mentality will be asvisible as a red tie and seen as a negative.
[ترجمه گوگل]دودلی و ذهنیت نه گفتن به عنوان یک کراوات قرمز قابل مشاهده است و به عنوان یک موضوع منفی دیده می شود
[ترجمه ترگمان]ذهنیت \"hesitance\" و \"نه\" به عنوان یک تساوی قرمز شناخته می شود و به عنوان یک نتیجه منفی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ذهنیت \"hesitance\" و \"نه\" به عنوان یک تساوی قرمز شناخته می شود و به عنوان یک نتیجه منفی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Hesitance and a nay - saying mentality will as visible asas a negative.
[ترجمه گوگل]ذهنیت مردد و نه گفتن به همان اندازه منفی قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]تفکر انتقادی و نه گفتن نه تنها به عنوان یک ذهنیت منفی قابل رویت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تفکر انتقادی و نه گفتن نه تنها به عنوان یک ذهنیت منفی قابل رویت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But unexpectedly, you only saw the hesitance.
[ترجمه گوگل]اما به طور غیر منتظره، شما فقط تردید را دیدید
[ترجمه ترگمان]اما غیر منتظره، تو فقط the رو دیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما غیر منتظره، تو فقط the رو دیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Eg: He can't put up with her hesitance .
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال: او نمی تواند تردید او را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند with را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند with را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The Chinese actually have a great hesitance in general to face death as it is.
[ترجمه گوگل]چینی ها به طور کلی تردید زیادی برای مواجهه با مرگ دارند
[ترجمه ترگمان]چینی ها در واقع به طور کلی یک تردید بزرگ دارند تا با مرگ رو به رو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چینی ها در واقع به طور کلی یک تردید بزرگ دارند تا با مرگ رو به رو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I can die for him without hesitance. I just can't kill him. . .
[ترجمه گوگل]من می توانم بدون تردید برای او بمیرم من فقط نمی توانم او را بکشم
[ترجمه ترگمان] میتونم بدون \"hesitance\" براش بمیرم من فقط نمی تونم بکشمش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میتونم بدون \"hesitance\" براش بمیرم من فقط نمی تونم بکشمش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Programmer and management hesitance to improving code, for fear of introducing new problems: "If it ain't broke, don't fix it. "
[ترجمه گوگل]تردید برنامه نویس و مدیریت برای بهبود کد، به دلیل ترس از معرفی مشکلات جدید: "اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید "
[ترجمه ترگمان]تردید و تردید مدیریت برای بهبود کدها، به دلیل ترس از معرفی مشکلات جدید: \" اگر شکست نخورد، آن را ثبت نکنید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تردید و تردید مدیریت برای بهبود کدها، به دلیل ترس از معرفی مشکلات جدید: \" اگر شکست نخورد، آن را ثبت نکنید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In spite of my worries and hesitance, the final choice is foredoom .
[ترجمه گوگل]علیرغم نگرانی ها و تردیدهای من، انتخاب نهایی پیش داوری است
[ترجمه ترگمان]علی رغم نگرانی و تردید، انتخاب نهایی foredoom است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]علی رغم نگرانی و تردید، انتخاب نهایی foredoom است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Do you find shyness or hesitance creates limits that keep you from getting what you most want out of life?
[ترجمه گوگل]آیا فکر میکنید کمرویی یا تردید محدودیتهایی ایجاد میکند که شما را از دستیابی به آنچه که از زندگی بیشتر میخواهید باز میدارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا خجالت یا تردید، محدودیت هایی را ایجاد می کند که شما را از رسیدن به چیزی که بیش از همه به آن نیاز دارید، حفظ می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آیا خجالت یا تردید، محدودیت هایی را ایجاد می کند که شما را از رسیدن به چیزی که بیش از همه به آن نیاز دارید، حفظ می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Hesitance and a nay - saying mentality will as visible as a redas a negative.
[ترجمه گوگل]ذهنیت مردد و نه گفتن به همان اندازه قابل مشاهده است که یک ردا منفی است
[ترجمه ترگمان]ذهنیت و روحیه نه گفتن به عنوان یک طرز تلقی منفی قابل رویت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ذهنیت و روحیه نه گفتن به عنوان یک طرز تلقی منفی قابل رویت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There was no fear, no hesitance. It was simply no longer needed.
[ترجمه گوگل]نه ترسی بود و نه تردیدی به سادگی دیگر مورد نیاز نبود
[ترجمه ترگمان]هیچ ترسی وجود نداشت، هیچ ترسی وجود نداشت دیگر نیازی به این کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هیچ ترسی وجود نداشت، هیچ ترسی وجود نداشت دیگر نیازی به این کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. And only in losing Catti-brie did I come to see the foolishness of my hesitance .
[ترجمه گوگل]و تنها با از دست دادن کتی بری توانستم حماقت تردید خود را ببینم
[ترجمه ترگمان]و فقط با از دست دادن حماقتی که از آن داشتم، حماقت hesitance را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و فقط با از دست دادن حماقتی که از آن داشتم، حماقت hesitance را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. And just like in the U. S., consumers' new hesitance to spend might delay the economy's recovery.
[ترجمه گوگل]و درست مانند ایالات متحده، تردید جدید مصرف کنندگان برای خرج کردن ممکن است بهبود اقتصاد را به تاخیر بیندازد
[ترجمه ترگمان]و درست مانند U اس, مصرف کنندگان، تردید جدید برای خرج کردن ممکن است اقتصاد را به تاخیر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و درست مانند U اس, مصرف کنندگان، تردید جدید برای خرج کردن ممکن است اقتصاد را به تاخیر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید