herself

/hərˈself//hɜːˈself/

معنی: خودش، خودش را، خود ان زن
معانی دیگر: برای تاکید و تشدید، به عنوان ضمیر بازتابی، (ایرلند) او، شخص خودش، حال معمولی خودش، (مونث - ضمیر سوم شخص مفرد) خودش:، خودش انزن

بررسی کلمه

ضمیر ( pronoun )
(1) تعریف: referring to the reflexive action of a female human or animal.

- She groomed herself carefully.
[ترجمه b.kosar2006] او با دقت خودش را مرتب کرد.
|
[ترجمه گوگل] او با دقت خودش را مرتب کرد
[ترجمه ترگمان] با احتیاط خودش را جمع و جور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the identical female one.

- She herself did the deed.
[ترجمه گوگل] خودش این کار را کرد
[ترجمه ترگمان] خودش هم این کار را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: her normal, healthy, sane state or condition.

- She is not herself today.
[ترجمه گوگل] او امروز خودش نیست
[ترجمه ترگمان] او امروز خودش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. herself will have her tea now
او اکنون چای خود را خواهد خورد.

2. aghdas showed herself to be dishonest
اقدس نشان داد که امانتدار نیست.

3. julie bought herself a dress
جولی برای خودش پیراهنی خرید.

4. lilly showed herself briefly at the party
لیلی برای زمان کوتاهی در مهمانی ظاهر شد.

5. pari treated herself to a new car
پری برای خودش یک ماشین نو خرید.

6. she acquitted herself well in the meeting
در جلسه به نحو احسن رفتار کرد.

7. she cut herself
(او) خودش را برید.

8. she eased herself into the chair
او با آرامش در صندلی قرار گرفت.

9. she educated herself through correspondence courses
از طریق درس های مکاتبه ای خودآموزی کرده است.

10. she excused herself and left the meeting
او با عرض معذرت جلسه را ترک کرد.

11. she feigned herself to be sick
او خود را به مریضی زد.

12. she gives herself for money
آن زن خود را در مقابل پول می فروشد.

13. she got herself into a mess
او خود را به دردسر انداخت.

14. she hiked herself onto my bed
او خود را انداخت بالا توی بستر من.

15. she prided herself on her looks
او به قیافه ی خود می نازید.

16. she queered herself with her colleagues by coming late every day
هر روز دیر می آمد و خود را از چشم همکارانش انداخت.

17. she resigned herself to a life of poverty and solitude
او خود را با زندگی در فقر و تنهایی آشتی داد.

18. she roared herself hoarse
از بس نعره کشید صدایش به خس خس افتاد.

19. she settled herself in bed and read a book
او خود را در بستر جایگزین کرد و کتاب خواند.

20. she showed herself to be reliable
او نشان داد که قابل اعتماد است.

21. she submitted herself to french literary trends
او خودش را در معرض گرایش های ادبی فرانسوی قرار داد.

22. she talked herself hoarse
آنقدر حرف زد که صدایش گرفت.

23. she threw herself on her husband's corpse in a paroxysm of grief
او از شور اندوه خود را روی جسد شوهرش انداخت.

24. she went herself
خودش رفت.

25. she worked herself to death
او آنقدر کار کرد که مرد (کار زیاد باعث مرگش شد).

26. she'll go herself
او خودش خواهد رفت.

27. she's netted herself a rich husband
او شوهر پولداری به تور زده است.

28. soon she herself became the pivot of attention
به زودی خود او مرکز توجه شد.

29. kristina had swathed herself in a white towel
کریستینا خود را در یک حوله ی سفید پیچیده بود.

30. she did it herself
او خودش آن کار را کرد.

31. she had decked herself out in a yellow, tinseled dress
او خود را به لباس پولک دار زردی مزین کرده بود.

32. she had schooled herself in patience
به خود درس شکیبایی داده بود.

33. she is not herself today
امروز خودش نیست.

34. the baby wept herself to sleep
کودک آن قدر گریه کرد که خوابش برد.

35. mansureh tried to endear herself to her mother-in-law
منصوره کوشید خود را پیش مادرشوهرش عزیز کند.

36. she had already braced herself for her father's criticism
از پیش خود را برای سرزنش پدرش مهیا کرده بود.

37. she is proud of herself
او به خودش می بالد.

38. she spends hours preening herself in front of the mirror
او ساعت ها جلو آینه به خودش ور می رود.

39. the widow had denied herself any fun in life
بیوه زن هرگونه خوشی را در زندگی به خود حرام کرده بود.

40. the young wife found herself supplanted by the maid
همسر جوان دریافت که کلفت جای او را گرفته است.

41. he seemed to be enjoying herself at the picnic
ظاهرا در پیک نیک به او خوش گذشت.

42. all she cares about is herself
او فقط در فکر خودش است.

43. she is trying to get herself noticed
او می خواهد مورد توجه قرار بگیرد.

44. she mounted the horse by herself but needed help to dismount
او خودش به تنهایی سوار اسب شد ولی برای پیاده شدن به کمک نیاز داشت.

45. she found it difficult to extricate herself from his embrace
برای او دشوار بود که خود را از آغوش او برهاند.

46. after the husband's scandal, the wife effaced herself to a large extent
پس از رسوایی شوهر،همسرش بسیار کم پیدا شد.

47. she has carved out an important position for herself in the foreign office
او در وزارت خارجه برای خود پست مهمی کسب کرده است.

48. she walked up and down the hall, endeavoring to calm herself
این طرف و آن طرف سالن راه می رفت و می کوشید خود را آرام کند.

49. in the beginning she was timid, but she gradually learned to assert herself
در ابتدا خجالتی بود ولی کم کم آموخت که خودی نشان دهد.

50. it is very odd that she sent her children but didn't come herself
خیلی عجیب است که بچه هایش را فرستاد ولی خودش نیامد.

51. a fat lady in a long dress glided into the hall vigorously fanning herself
یک زن چاق با پیراهن بلند در حالی که با بادزن به شدت خود را باد می زد خرامان خرامان وارد تالار شد.

52. she kept coughing and sneezing in my face and did not even excuse herself
او مرتب در صورتم سرفه و عطسه می کرد و معذرت هم نمی خواست.

مترادف ها

خودش (ضمير)
she, he, himself, herself, itself

خودش را (ضمير)
herself

خود ان زن (ضمير)
herself

انگلیسی به انگلیسی

• her own person; on her own person; to her own person; by her own person; from her own person
you use herself as the object of a verb or preposition to refer to the same woman, girl, or female animal that is mentioned as the subject of the clause, or as a previous object in the clause.
you also use herself to emphasize the female subject or object of a clause, and to make it clear who you are referring to.
if a girl or woman does something herself, she does it without any help or interference from anyone else.

پیشنهاد کاربران

Own
ضمایر انعکاسی
ضمایر انعکاسی برای تاکید به کار برده میشه
مثال
دارند به زور تو رو میکشند و تو میگی
l will go myself
من خودم میرم
ولی onw بیشتر برای از خودت هست مثل اینکه
کسی کتاب تو رومیخونه و بهش میگی
You read your own book
کتاب خودت رو بخون
خودش، خودش را
مثال: She made the cake herself.
او خودش کیک را درست کرد.
خودش ( خانم )
خودش ( زن ) ( ولی به معنای خودش تنهایی مثلا او خودش به خرید رفت )
I'm going to tell her a few facts about herself
می خواهم حقایقی را به او درباره ی خودش بگویم🛎
خودش ( زن )

بپرس