heroic

/hɪˈroʊɪk//hɪˈrəʊɪk/

معنی: بی باک، حماسی، گردی، قهرمانانه، قهرمان وار
معانی دیگر: وابسته به قهرمانان افسانه ای اسطوره های کهن، وابسته به نیمه خدایان نیرومند افسانه هاو دوران آنها، دستانی، اسطوره ای، پهلوانی، قهرمانی، کهرمانی، دلیرانه، گردمانند، حماسه آفرین، (واژه و سبک) بلیغ و رفیع، شیوا، جانبازانه، پرخطر، (پزشکی - وابسته به توسل به اقدامات پرمخاطره و استفاده از دستگاه های پیچیده برای نجات جان بیمار) سیجکاری، اقدامات شدید درمانی، (هنر و معماری) عظیم، بسیار بزرگ، غول آسا(heroical هم می گویند)، (جمع) رفتار خودنمایانه، عرض اندام، قهرمان بازی، (معمولا جمع) رجوع شود به: heroic verse

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to a hero or heroes.
مترادف: herculean, homeric
مشابه: godlike, legendary, mythical, mythological

- The children listened intently to the heroic tales of the tribe elders.
[ترجمه گوگل] بچه ها با دقت به قصه های قهرمانانه بزرگان قبیله گوش می دادند
[ترجمه ترگمان] بچه ها با دقت به داستان های شجاعانه بزرگان قبیله گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The book tells of heroic deeds.
[ترجمه گوگل] کتاب از اعمال قهرمانانه می گوید
[ترجمه ترگمان] کتاب حاکی از اعمال قهرمانانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: appropriate to or fitting the character of a hero.
مترادف: lionhearted, stout-hearted, valiant, valorous
متضاد: pusillanimous
مشابه: bold, brave, chivalrous, courageous, daring, dashing, doughty, gallant, greathearted, herculean, intrepid, mettlesome, noble, plucky, reckless, romantic, selfless

- Volunteers put in a heroic effort to rescue survivors.
[ترجمه گوگل] داوطلبان برای نجات بازماندگان تلاش قهرمانانه ای انجام دادند
[ترجمه ترگمان] داوطلبان برای نجات بازماندگان تلاش قهرمانی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: designating literature that concerns a hero or heroes.
مترادف: epic, Homeric

- Her main academic interest is in Old English heroic poems.
[ترجمه گوگل] علاقه اصلی آکادمیک او به اشعار قهرمانانه انگلیسی کهن است
[ترجمه ترگمان] علاقه اصلی او به شعرهای قهرمان قدیمی انگلیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: heroically (adv.)
• : تعریف: (pl.) extravagant or heroic behavior.
مترادف: bombast, bravado
مشابه: bluster, excess, grandiloquence, pomposity, pretension

جمله های نمونه

1. heroic conduct
رفتار قهرمانانه

2. heroic effort
کوشش قهرمانانه

3. heroic words
کلمات شیوا

4. a heroic poem
شعر قهرمانی (شعردرباره ی قهرمانان)

5. a heroic statue
تندیس غول پیکر

6. the heroic age of greece and rome
دوران حماسی یونان و روم

7. the heroic story of a woman who defends a city single-handedly
داستان قهرمانی زنی که به تنهایی از شهری دفاع می کند

8. ferdowsi wrote to retrieve iran's heroic past
فردوسی برای احیای گذشته ی حماسی ایران نگارش می کرد.

9. if i become terminally ill, i don't wish my doctors to take heroic measures
اگر روزی در اثر بیماری مردنی شوم،مایل نیستم پزشکان برای معالجه من دست به اقدامات شدید بزنند.

10. Lawrence's heroic struggle against his destiny.
[ترجمه گوگل]مبارزه قهرمانانه لارنس علیه سرنوشتش
[ترجمه ترگمان]مبارزه قهرمانانه لاورنس بر علیه سرنوشتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Poets used to sing of such heroic deeds.
[ترجمه گوگل]شاعران از این گونه دلاوری ها سرودند
[ترجمه ترگمان]شاعران به خواندن چنین کاره ای قهرمانانه عادت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He struck a suitably heroic pose.
[ترجمه گوگل]او ژست قهرمانانه مناسبی گرفت
[ترجمه ترگمان]او یک ژست قهرمانانه به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We watched our team's heroic struggle to win back the cup.
[ترجمه گوگل]ما شاهد مبارزه قهرمانانه تیممان برای کسب مجدد جام بودیم
[ترجمه ترگمان]ما مبارزه قهرمانانه team را تماشا کردیم تا جام را ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many people have heard of the man's heroic deeds.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در مورد اعمال قهرمانانه این مرد شنیده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم درباره کاره ای قهرمانانه مرد شنیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This was foolishness on a heroic scale.
[ترجمه گوگل]این حماقتی در مقیاس قهرمانانه بود
[ترجمه ترگمان]این حماقت در مقیاس قهرمانانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The captain's heroic effort inspired them with determination.
[ترجمه گوگل]تلاش قهرمانانه کاپیتان عزم را به آنها القا کرد
[ترجمه ترگمان]تلاش قهرمانانه سروان با عزم راسخ آن ها را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی باک (صفت)
audacious, brave, bold, intrepid, fearless, dashing, stalwart, brazen, heroic, undaunted, daredevilish, devil-may-care, doughty, venturous, temerarious

حماسی (صفت)
bardic, epic, heroic

گردی (صفت)
round, heroic, farinose, pulverulent

قهرمانانه (صفت)
heroic

قهرمان وار (صفت)
heroic

انگلیسی به انگلیسی

• characteristic of a hero or heroine, courageous, fearless, daring
heroic actions or people are brave, courageous, and determined.

پیشنهاد کاربران

دارای مشخصات یک قهرمان
1. قهرمانانه. شجاعانه 2. حماسی 3. ( مجسمه و غیره ) بزرگتر از اندازه طبیعی
مثال:
a heroic slogan
یک شعار حماسی
he struck a heroic pose
او یک ژست قهرمانانه به خود گرفت.
قبل از آثار هنری و معماری هم میاد. یعنی عظیم، غول پیکر:
one passes under pyramids and obelisks, all on a heroic scale
کسی از زیر اهرام و معابدی در ابعاد غول پیکر گذشت
قبل از صدا، توی این موارد به بزرگی اندازه و قدرت و شدت اثر اشاره داره
...
[مشاهده متن کامل]

of impressive size, power, extent, or effect
مثل a heroic voice صدای پر قدرت ، پر ابهت
https://www. merriam - webster. com/dictionary/heroic

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : hero
✅️ صفت ( adjective ) : heroic
✅️ قید ( adverb ) : heroically
در فارسی:
قهرمانانه ( قهرمان معرب کهرومان در فارسی میانه )
یَلانه
یلیک
پرخطر، پرمخاطره، بسیار خطرناک
Heroic efforts تلاش های قهرمانانه
قهرمانانه
ایثارگرانه
heroic ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: قهرمانی 2
تعریف: مربوط و منسوب به قهرمان
قهرمانانه - جانانه - مردانه
شجاع
قهرمان
جسورانه
قهرمانانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس