hermitic


وابسته بگوشه نشینی، زهدامیز، وابسته بزاهدهای گوشه نشین
hermitic(al)
بطور گوشه نشین، بطور محکم

جمله های نمونه

1. Hermitic asceticism represents the most radical phase of the earthly search for access to the gates of the heavenly city.
[ترجمه گوگل]زهد هرمیتی نشان دهنده رادیکال ترین مرحله جستجوی زمینی برای دسترسی به دروازه های شهر بهشتی است
[ترجمه ترگمان]ریاضت اقتصادی نمایانگر دشوارترین مرحله جستجوی زمینی برای دستیابی به دروازه های شهر بهشتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I do get that hermitic urge. I'm quite anti-social in some ways, even with my mates.
[ترجمه گوگل]من آن میل زاهدانه را دریافت می کنم من از جهاتی کاملاً ضد اجتماعی هستم، حتی با همسرم
[ترجمه ترگمان] من این هوس \"hermitic\" رو می کنم من یه جورایی ضد اجتماعی ام، حتی با دوستام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hsiang was found of the hermitic lifestyle, often taking the subject of reclusion and the hermit for his painting as he sung the praises of simple, rustic life.
[ترجمه گوگل]هسیانگ از سبک زندگی زاهدانه یافت می شد و اغلب موضوع خلوت و گوشه نشینی را برای نقاشی خود در حالی که زندگی ساده و روستایی را می خواند، می خواند
[ترجمه ترگمان]Hsiang در سبک زندگی hermitic یافت شد و اغلب موضوع of و the را برای نقاشی خود به عنوان ستایش زندگی روستایی ساده و روستایی در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reclusive poems concernig the hermitic phenomenon or thoughts were originated in the Book of Songs in pre-Qin Dynasty.
[ترجمه گوگل]اشعار منزوی در مورد پدیده یا افکار هرمیتی در کتاب ترانه ها در پیش از سلسله کین سرچشمه گرفته است
[ترجمه ترگمان]این اشعار reclusive، پدیده hermitic و یا افکار hermitic را در کتاب ترانه های در سلسله pre (چین)آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Presently, there are three paintings of Invitation to Hermitic Life, with this probably being the second (hence the Roman numeral to distinguish it).
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، سه نقاشی از دعوت به زندگی هرمیتی وجود دارد که احتمالاً دومین نقاشی است (از این رو عدد رومی برای تشخیص آن است)
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، سه نقاشی از دعوت به Hermitic زندگی وجود دارد، که این احتمالا دومین نقاشی است (از این رو می تواند آن را متمایز کند)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Meanwhile, Buddhism, whose doctrine, manners and ambit had something in common with the hermitic life, appealed to the intellectuals seclude.
[ترجمه گوگل]در این میان، بودیسم که آموزه، آداب و قلمرو آن با زندگی زاهدانه اشتراک داشت، برای روشنفکران منزوی جذابیت داشت
[ترجمه ترگمان]در همین حال، مذهب بودا، که اصول اخلاق، آداب و رسوم آن، در زندگی مشترک چیزی مشترک داشت، از روشنفکران seclude استمداد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of a person who lives in a secluded religious order; of a person who lives in isolation, reclusive

پیشنهاد کاربران

بپرس