hermit

/ˈhɜːrmət//ˈhɜːmɪt/

معنی: گوشه نشین، راهب، عابد، تارک دنیا، منزوی، زاهد گوشه نشین
معانی دیگر: معتکف، گوشه گیر، مردم گریز، عزلت گرا، کناره گیر، خلوت گرا، نان شیرینی دارای کشمش و گردو، (جانورشناسی)مرغ مگس استوایی (جنس phaethornis)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hermitic (adj.)
(1) تعریف: a person who has withdrawn from society to live a solitary, often religious life; recluse.
مترادف: anchorite, eremite
مشابه: ascetic, lone wolf, loner, monastic, recluse, solitary, troglodyte

(2) تعریف: a spiced molasses cookie, often made with nuts and raisins.

جمله های نمونه

1. the old hermit who lived in a cave and prayed day and night
معتکف پیری که در غار زندگی می کرد و شب و روز عبادت می نمود.

2. the solitude of a hermit
انزوای یک صومعه نشین

3. The old hermit was very cagey about her past life.
[ترجمه گوگل]پیرمرد گوشه نشین در مورد زندگی گذشته خود بسیار نگران بود
[ترجمه ترگمان]راهب پیر در مورد زندگی گذشته او خیلی نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hermit followed an ascetic life - style.
[ترجمه گوگل]زاهد از سبک زندگی زاهدانه پیروی کرد
[ترجمه ترگمان]راهب از سبک زندگی ریاضت گرایانه پیروی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cave was inhabited by a hermit.
[ترجمه گوگل]این غار محل سکونت یک زاهد بود
[ترجمه ترگمان]یک راهب در غار سکونت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Andrews Monastery, he lived the life of a hermit.
[ترجمه گوگل]صومعه اندروز، او زندگی یک گوشه نشین را سپری کرد
[ترجمه ترگمان]صومعه اندروز، وی زندگی گوشه نشینی را گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Small hermit crabs are readily available where there is ocean water and their value as scavengers makes them worth considering.
[ترجمه گوگل]خرچنگ های کوچک گوشه نشین به راحتی در جایی که آب اقیانوس وجود دارد در دسترس هستند و ارزش آنها به عنوان لاشخور باعث می شود که ارزش توجه داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]و خرچنگ های کوچک به آسانی در دسترس هستند که در آنجا آب اقیانوس وجود دارد و ارزش آن ها به عنوان آشغال scavengers باعث می شود که آن ها ارزش مد نظر داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you were a hermit or even a monk, you would have little trouble indeed in implementing it.
[ترجمه گوگل]اگر شما یک گوشه نشین یا حتی یک راهب بودید، واقعاً در اجرای آن مشکل کمی داشتید
[ترجمه ترگمان]اگر شما یک راهب و یا حتی راهبی بودید، در اجرای آن دچار مشکل می شدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eventually we find him established as a hermit at Finchale, having abandoned the pursuit of earthly treasure.
[ترجمه گوگل]در نهایت ما او را به عنوان یک گوشه نشین در Finchale می یابیم که دنبال گنج زمینی را رها کرده است
[ترجمه ترگمان]بالاخره او را به عنوان یک راهب در Finchale پیدا کردیم که دنبال گنج خاکی رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Leo was right; she had become a hermit.
[ترجمه گوگل]لئو درست می گفت او گوشه نشین شده بود
[ترجمه ترگمان]لیو درست می گفت، تارک دنیا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Others are known to join the mooching hermit and his furry adjunct.
[ترجمه گوگل]شناخته شده است که دیگران به گوشه نشین خزدار و کمکی خزدار او می پیوندند
[ترجمه ترگمان]دیگران به hermit mooching و adjunct پشم his ملحق می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Had I become a hermit already?
[ترجمه گوگل]آیا قبلاً یک گوشه نشین شده بودم؟
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال راهب شده ام؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A hermit crab carrying a sea anemone around on its shell.
[ترجمه گوگل]خرچنگ زاهدی که شقایق دریایی را روی پوسته‌اش حمل می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک خرچنگ دریایی که دریایی را باخود حمل می کرد، روی پوسته آن حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Similarly, becoming a hermit and avoiding contact with other people would be considered deviant behaviour but it is not criminal.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، گوشه نشین شدن و پرهیز از تماس با افراد دیگر، رفتار انحرافی تلقی می شود، اما مجرمانه نیست
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، تبدیل شدن به یک راهب و اجتناب از تماس با افراد دیگر، رفتار انحرافی در نظر گرفته می شود اما جرم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوشه نشین (اسم)
solitary, anchoret, hermit, recluse, anchorite, solitudinarian

راهب (اسم)
ascetic, anchoret, hermit, anchorite, monk, cowl

عابد (اسم)
ascetic, solitary, anchoret, hermit, eremite

تارک دنیا (اسم)
ascetic, religious, hermit, monk

منزوی (اسم)
hermit, recluse, solitudinarian

زاهد گوشه نشین (اسم)
hermit

انگلیسی به انگلیسی

• loner; one who lives apart from people
a hermit is a person who deliberately lives alone, away from people and society.

پیشنهاد کاربران

کم سان، نادر
a person who lives alone and apart from society
فردی که تنها و جدا از جامعه زندگی می کند
گوشه گیر، منزوی
Harriet’s teenage sons were so sociable as small children that she wasn’t prepared for what she calls the “hermit phase”.
...
[مشاهده متن کامل]

He’s become a bit of a hermit since retiring from his job.
In a conversation about introverts, someone might jokingly say, “I’m practically a hermit on weekends. ”
When discussing someone who prefers solitude, one might comment, “He’s a true hermit at heart. ”

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hermit
اهل خلوت. [ اَ ل ِ خ َل ْ وَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوشه نشین. ریاضت کش :
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تأثیر دولت از کدامین کوکب است.
حافظ.
درویش
hermit's cabin:
کلبۀ درویش
( حافظ: بیار می که چه خورشید مشغل افروزد / رسد به " کلبۀ درویش" نیز فیض شعاع )
زاهد ( =loner )

بپرس