بخشی از زندگی
یک اصل جدا نشدنی از زندگی
یک اصل جدا نشدنی از زندگی
با زندگی روزمره عجین شدن
متداول شده، عادی شده، چیزی که به بخشی از زندگیمان تبدیل شده باشد.
.
.
.
بخشی از زندگی شده
مرسوم و متداول ( The computer is here to stay )
ماندنی ( It looks like winter is here to stay )
!Dollar price is here to stay
ماندنی ( It looks like winter is here to stay )
عادی شده، بین عوام رواج پیدا کرده
Be here to stay
دیگر ( کاملا ) ماندگار و متداول شده، دیگه جزئی لاینفک از زندگی روزمره شدن ، ( پذیرفته شده و ماندگار شدن بطوریکه برامون دیگه عادی شده )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)