hepatosplenomegaly

جمله های نمونه

1. Toxicity includes headache, peeling of skin, hepatosplenomegaly, and bone thichening.
[ترجمه گوگل]مسمومیت شامل سردرد، لایه برداری پوست، هپاتواسپلنومگالی و ضخیم شدن استخوان است
[ترجمه ترگمان]Toxicity شامل سردرد، پوست کندن پوست، hepatosplenomegaly و استخوان thichening است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was no hepatosplenomegaly or lymphadenopathy, but severe exfoliative dermatitis was observed.
[ترجمه گوگل]هپاتواسپلنومگالی یا لنفادنوپاتی وجود نداشت، اما درماتیت لایه‌برداری شدید مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]هیچ hepatosplenomegaly یا lymphadenopathy وجود نداشت، اما التهاب پوستی بسیار جدی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Repeated ultrasound examination reealed mild hepatosplenomegaly and enlarged peripancreatic lymph nodes.
[ترجمه گوگل]معاینه سونوگرافی مکرر هپاتواسپلنومگالی خفیف و بزرگ شدن غدد لنفاوی اطراف پانکراس را آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]آزمایش فراصوت مکرر، hepatosplenomegaly خفیف و peripancreatic غدد لنفاوی را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was no hepatosplenomegaly or regional lymphadenopathy, but severe exfoliative dermatitis was observed.
[ترجمه گوگل]هپاتواسپلنومگالی یا لنفادنوپاتی منطقه ای وجود نداشت، اما درماتیت لایه برداری شدید مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]هیچ hepatosplenomegaly یا lymphadenopathy منطقه ای وجود نداشت، بلکه درماتیت exfoliative شدید دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Main manifestation of the clinical symptoms were enlargement of lymph nodes, fever, hepatosplenomegaly, skin rash, rapid red cell sedimentation rate and polyclonal hyperglobulinemia.
[ترجمه گوگل]تظاهرات اصلی علائم بالینی بزرگ شدن غدد لنفاوی، تب، هپاتواسپلنومگالی، بثورات پوستی، سرعت رسوب سریع گلبول های قرمز و هیپرگلوبولینمی پلی کلونال بود
[ترجمه ترگمان]ظهور اصلی علایم بالینی، بزرگ شدن غدد لنفاوی، تب، hepatosplenomegaly، خارش پوست، سرعت رسوب سلول قرمز سریع و polyclonal hyperglobulinemia بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And more activities the great toe, Shugan Jianpi, increase appetite, also have the Hepatosplenomegaly supporting effect.
[ترجمه گوگل]و فعالیت‌های بیشتر انگشت شست پا، شوگان جیانپی، اشتها را افزایش می‌دهد، همچنین دارای اثر حمایتی هپاتوسپلنومگالی است
[ترجمه ترگمان] more، the toe،، appetite increase، Hepatosplenomegaly Hepatosplenomegaly the effect supporting have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conclusion Awareness of diagnosis of HPS is crucial when patients have unknown hepatic dysfunction, fever, hepatosplenomegaly and pancytopenia.
[ترجمه گوگل]ConclusionAwareness از تشخیص HPS زمانی که بیماران مبتلا به اختلال عملکرد کبدی ناشناخته، تب، هپاتواسپلنومگالی و پان سیتوپنی هستند بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری آگاهی از تشخیص نیروگاه های آبی وقتی حیاتی است که بیماران دچار اختلال در کبدی، تب، hepatosplenomegaly و pancytopenia شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective The previously reported clinical findings in patients with sea blue histiocytosis (SBH) in China included hepatosplenomegaly, anemia and thrombocytopenia.
[ترجمه گوگل]هدف: یافته های بالینی گزارش شده قبلی در بیماران مبتلا به هیستیوسیتوز آبی دریایی (SBH) در چین شامل هپاتواسپلنومگالی، کم خونی و ترومبوسیتوپنی بود
[ترجمه ترگمان]هدف پیش از این، یافته های بالینی گزارش شده در بیماران مبتلا به histiocytosis آبی دریایی (SBH)در چین شامل hepatosplenomegaly، کم خونی و thrombocytopenia بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• abnormal enlargement of the liver and spleen (medicine)

پیشنهاد کاربران

کبد - طحال بزرگی ( اسم ) : بزرگ شدن کبد و طحال، همان گونه که در لوسمی یا لنفوم اتفاق می افتد.
بزرگی کبدی - طحالی

بپرس