hepatic

/həˈpætɪk//hɪˈpætɪk/

معنی: کبدی، جگری، سودمند برای جگر، جگری رنگ
معانی دیگر: وابسته به کبد: کبدی، (از نظر شکل یا رنگ) جگرسان، جگرگون، جگردیس، کبد مانند، کبدسان، رجوع شود به: liverwort

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to the liver.

(2) تعریف: occurring in or acting on the liver.

(3) تعریف: dark reddish brown in color.
اسم ( noun )
• : تعریف: a medicine that acts on the liver.

جمله های نمونه

1. Hepatic jaundice may be subdivided into two groups based on the type of bilirubin in excess, conjugated bilirubin or unconjugated bilirubin.
[ترجمه گوگل]زردی کبدی ممکن است بر اساس نوع بیلی روبین اضافی به دو گروه بیلی روبین کونژوگه یا بیلی روبین غیر کونژوگه تقسیم شود
[ترجمه ترگمان]یرقان سفید ممکن است به دو گروه براساس نوع of در bilirubin اضافی، conjugated یا unconjugated تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It seems clear that only hepatic transplantation will save such patients with severe hepatic failure.
[ترجمه گوگل]به نظر واضح است که تنها پیوند کبد می تواند چنین بیمارانی را که نارسایی شدید کبدی دارند نجات دهد
[ترجمه ترگمان]واضح است که پیوند کبد چنین بیمارانی را با شکست شدید کبدی نجات خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thiol oxidation, lipid peroxidation, and activation of hepatic macrophages also occur.
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون تیول، پراکسیداسیون لیپیدی و فعال شدن ماکروفاژهای کبدی نیز رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]اکسیداسیون thiol، peroxidation چربی و فعال سازی of کبدی نیز رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. More recent studies have shown that hepatic denervation causes significant changes in the biliary lipid composition.
[ترجمه گوگل]مطالعات اخیر نشان داده اند که قطع عصب کبدی باعث تغییرات قابل توجهی در ترکیب لیپیدهای صفراوی می شود
[ترجمه ترگمان]مطالعات اخیر نشان داده اند که denervation کبدی موجب تغییرات قابل توجهی در ترکیب چربی biliary می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hepatic damage has also been reported; thus, periodic liver functions should be done.
[ترجمه گوگل]آسیب کبدی نیز گزارش شده است بنابراین، عملکردهای دوره ای کبد باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]آسیب hepatic نیز گزارش شده است؛ در نتیجه، عملکردهای دوره ای کبد باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the hepatic capacity to eliminate portal endotoxins is exceeded, spillover into the systemic circulation will occur.
[ترجمه گوگل]اگر ظرفیت کبد برای از بین بردن اندوتوکسین های پورتال بیش از حد باشد، سرریز به گردش خون سیستمیک رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر ظرفیت کبدی برای حذف مدخل پورتال از حد تجاوز کند، به جریان سیستمیک وارد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Until now there have been few reports on hepatic failure caused by disorders of mitochondrial oxidative phosphorylation.
[ترجمه گوگل]تاکنون گزارش های کمی در مورد نارسایی کبدی ناشی از اختلالات فسفوریلاسیون اکسیداتیو میتوکندریایی وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]تا به حال چند گزارش درباره نارسایی کبدی ناشی از اختلال فسفریلاسیون اکسیداتیو میتوکندری رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All patients but one had an increased hepatic venous pressure gradient.
[ترجمه گوگل]همه بیماران به جز یک نفر، گرادیان فشار وریدی کبدی افزایش یافته بودند
[ترجمه ترگمان]تمام بیماران، اما یکی از آن ها شیب فشار وریدی کبد را افزایش داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were no hepatic fatalities in the United States in patients over 10 years of age on monotherapy.
[ترجمه گوگل]هیچ مورد مرگ و میر کبدی در ایالات متحده در بیماران بالای 10 سال تحت درمان تک درمانی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ تلفاتی در کبد در آمریکا در طول ۱۰ سال گذشته در monotherapy وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Paired hepatic and gall bladder bile samples were collected from patients with cholesterol gall stones and six patients without gall stones.
[ترجمه گوگل]نمونه های جفت صفرا کبد و کیسه صفرا از بیماران مبتلا به سنگ های صفراوی کلسترولی و شش بیمار بدون سنگ صفرا جمع آوری شد
[ترجمه ترگمان]نمونه های Paired در کبد و کیسه صفرا از بیمارانی با سنگ صفرا و شش بیمار بدون سنگ صفرا جمع آوری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mortality in patients with fulminant hepatic failure is over 40%.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر در بیماران مبتلا به نارسایی کبدی برق آسا بیش از 40٪ است
[ترجمه ترگمان]میزان مرگ و میر در بیماران مبتلا به نارسایی کبدی بیش از ۴۰ درصد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Plasma hepatic transaminase activities were raised and a diagnosis of alcoholic hepatitis was made.
[ترجمه گوگل]فعالیت ترانس آمینازهای کبدی پلاسما افزایش یافت و تشخیص هپاتیت الکلی انجام شد
[ترجمه ترگمان]فعالیت های transaminase کبدی افزایش یافت و تشخیص of الکلی ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most other cases of severe hepatic injury associated with NSAIDs have occurred within weeks to months of starting treatment.
[ترجمه گوگل]بیشتر موارد دیگر آسیب شدید کبدی مرتبط با NSAID ها در عرض چند هفته تا چند ماه پس از شروع درمان رخ داده است
[ترجمه ترگمان]اکثر موارد دیگر جراحات شدید کبدی در ارتباط با NSAIDs در عرض چند هفته پس از شروع درمان رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The occurence of acute hepatic impairment with intravenous amiodarone does not necessarily preclude the use of this drug by mouth.
[ترجمه گوگل]بروز نارسایی حاد کبدی با آمیودارون وریدی لزوماً مانع از مصرف خوراکی این دارو نمی شود
[ترجمه ترگمان]کاهش آسیب های شدید کبدی با تزریق وریدی، لزوما از استفاده از این دارو توسط دهان جلوگیری نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Exercise extreme caution in babies with renal or hepatic failure.
[ترجمه گوگل]در نوزادان مبتلا به نارسایی کلیوی یا کبدی بسیار احتیاط کنید
[ترجمه ترگمان]در کودکان با نارسایی کلیه و یا دچار شکستگی کبد تمرین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کبدی (صفت)
hepatic

جگری (صفت)
hepatic

سودمند برای جگر (صفت)
hepatic

جگری رنگ (صفت)
hepatic

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the liver

پیشنهاد کاربران

بپرس