hen

/ˈhen//hen/

معنی: مرغ، ماکیان، مرغ خانگی
معانی دیگر: مرغ (جنس مقابل خروس)، پرنده ی ماده، مره، مره خانگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: henlike (adj.)
• : تعریف: a female bird, esp. a chicken.

جمله های نمونه

1. a hen and her chickens
یک مرغ و جوجه های او

2. a hen covers her eggs
مرغ روی تخم های خود می خوابد.

3. a hen house
مرغدان

4. a hen incubates her eggs
مرغ روی تخم های خود می خوابد.

5. a hen lays eggs
مرغ تخم می گذارد.

6. the hen folded its wings and crawled into the hole
مرغ بال های خود را جمع کرد و به درون سوراخ خزید.

7. the hen hatched today
مرغ امروز جوجه آورد.

8. the hen lays eggs
مرغ تخم می گذارد.

9. the hen pecked up the rice from the sand
مرغ برنج ها را از میان شن ها برچید.

10. Better is the neighbour's hen than mine.
[ترجمه رضا صدیقی] مرغ همسایه بهتر از مرغ من است
|
[ترجمه گوگل]مرغ همسایه بهتر از مرغ من است
[ترجمه ترگمان]بهتر است مرغ همسایه مال من باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The hen gave a squawk when it saw the cat.
[ترجمه گوگل]مرغ با دیدن گربه جیغی کشید
[ترجمه ترگمان]وقتی گربه را دید، مرغ جیغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hen cackles when she has laid an egg.
[ترجمه گوگل]مرغ وقتی تخم گذاشته است غرغر می کند
[ترجمه ترگمان]وقتی که یک تخم مرغ درست می کند، مرغ cackles می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She fussed around like mother hen.
[ترجمه گوگل]او مثل مرغ مادر دور و برش غوغا می کرد
[ترجمه ترگمان]او مثل مرغ خانگی به اطراف نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The hen pecked a hole in the sack.
[ترجمه گوگل]مرغ گونی را سوراخ کرد
[ترجمه ترگمان]مرغ ها یک سوراخ در کیسه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hen tucked her head under her wing.
[ترجمه اصغر عابدی] مرغ سرش را زیر بالهایش برد
|
[ترجمه گوگل]مرغ سرش را زیر بالش گذاشت
[ترجمه ترگمان]مرغ سر خود را زیر بالش فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The hen moved the chicks along with pecks.
[ترجمه گوگل]مرغ جوجه ها را همراه با نوک حرکت داد
[ترجمه ترگمان]مرغ ها این جوجه ها را با نوک سوزنی حرکت می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This is a hen.
[ترجمه گوگل]این یک مرغ است
[ترجمه ترگمان]این یه hen
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرغ (اسم)
bird, fowl, poultry, hen, hen bird

ماکیان (اسم)
fowl, poultry, hen

مرغ خانگی (اسم)
poultry, hen

انگلیسی به انگلیسی

• female chicken; female fowl; (slang) woman
hens are female chickens, often kept for their eggs.
a hen is also any female bird.

پیشنهاد کاربران

معنی کتاب the little red hen
hen ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: مرغ بالغ
تعریف: پرندۀ مادۀ بالغ اهلی متعلق به سردۀ ماکیان ( Galus ) و راستۀ ماکیان سانان که بیش از هجده ماه سن داشته باشد
مرغ
hen مرغ دهاتی مرغ خانگی
These feathered pyrexia hens also loudmouthed godgod
این مرغای تب دار هم تازگیا قد قد میکنن😂
مرغ خانگی

بپرس