hemothorax

جمله های نمونه

1. No severe complications such as infection, excessive bleeding, hemothorax, aeroembolism, needle track implantation metastasis occurred.
[ترجمه گوگل]هیچ عارضه شدیدی مانند عفونت، خونریزی بیش از حد، هموتوراکس، آئروآمبولی، متاستاز کاشت مسیر سوزن رخ نداد
[ترجمه ترگمان]عوارض شدیدی مثل عفونت، خونریزی بیش از حد، hemothorax، aeroembolism و گسترش سلول های سرطانی در آن ها رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Simple pneumothorax or hemothorax, fractured ribs, and pulmonary contusion may compromise ventilation to a lesser degree and are usually identified in the secondary survey.
[ترجمه گوگل]پنوموتوراکس یا هموتوراکس ساده، شکستگی دنده ها و کوفتگی ریوی ممکن است تهویه را به میزان کمتری به خطر بیندازند و معمولاً در بررسی ثانویه مشخص می شوند
[ترجمه ترگمان]pneumothorax ساده یا hemothorax، دنده های شکسته، و contusion ریوی ممکن است با درجه کمتری تهویه را به خطر بیاندازند و معمولا در بررسی های ثانویه شناسایی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is also reliable to diagnose non-traumatic hemothorax by chest CT.
[ترجمه گوگل]همچنین تشخیص هموتوراکس غیر ضربه ای با سی تی قفسه سینه قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]همچنین می تواند آسیب های non را از طریق سی تی سی تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Echocardiography revealed massive right hemothorax which severely compressed the right atrium and right ventricle.
[ترجمه گوگل]اکوکاردیوگرافی هموتوراکس راست عظیمی را نشان داد که دهلیز راست و بطن راست را به شدت تحت فشار قرار داد
[ترجمه ترگمان]Echocardiography یک hemothorax راست بزرگ را آشکار کرد که دهلیز راست و بطن راست را به شدت فشرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Traumatic hemothorax is common after traffic accident. However, the association of massive traumatic hemothorax and thoracic vertebral fracture has been rarely reported.
[ترجمه گوگل]هموتوراکس تروماتیک پس از تصادفات رانندگی شایع است با این حال، ارتباط هموتوراکس تروماتیک عظیم و شکستگی مهره قفسه سینه به ندرت گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]ضربه مغزی پس از تصادف رانندگی رایج است با این حال، ارتباط of ضربه شدید و شکستگی مهره قفسه سینه به ندرت گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Treatment of patients with pneumothorax and hemothorax is mainly by insertion of a chest tube.
[ترجمه گوگل]درمان بیماران مبتلا به پنوموتوراکس و هموتوراکس عمدتاً با قرار دادن لوله قفسه سینه است
[ترجمه ترگمان]درمان بیماران با pneumothorax و hemothorax عمدتا با درج یک لوله سینه عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To sum up clinical experience of open hemothorax .
[ترجمه گوگل]هدف خلاصه کردن تجربیات بالینی هموتوراکس باز
[ترجمه ترگمان]هدف خلاصه کردن تجربه بالینی of آزاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Postoperative complications included pneumothorax, hemothorax, stress bleeding of digestive tract, and coincidental infections.
[ترجمه گوگل]عوارض بعد از عمل شامل پنوموتوراکس، هموتوراکس، خونریزی استرسی دستگاه گوارش و عفونت های تصادفی بود
[ترجمه ترگمان]عوارض postoperative شامل pneumothorax، hemothorax، خونریزی شدید دستگاه گوارش، و عفونت های تصادفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Traumatic hemothorax caused by a ruptured mediastinal schwannoma is rare.
[ترجمه گوگل]هموتوراکس تروماتیک ناشی از پارگی شوانوم مدیاستن نادر است
[ترجمه ترگمان]آسیب روانی ناشی از پارگی mediastinal schwannoma نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hemothorax: accumulation of blood the pleural cavity thethe lungs and the walls of the chest.
[ترجمه گوگل]هموتوراکس: تجمع خون در حفره پلور در ریه ها و دیواره های قفسه سینه
[ترجمه ترگمان]Hemothorax: تجمع خون حفره pleural ریه ها و دیواره ای سینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hemothorax is a rare complication from damage to adjacent vasculature, such as an intercostals or internal mammary artery.
[ترجمه گوگل]هموتوراکس یک عارضه نادر ناشی از آسیب به عروق مجاور، مانند شریان بین دنده ای یا پستانی داخلی است
[ترجمه ترگمان]Hemothorax یک پیچیدگی نادر از آسیب به vasculature مجاور مانند an یا سرخرگ ریوی داخلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This experiment study is about the changes of the hematologic parameters, coagulatory function and contamination of blood in pleural space from canine closed hemothorax and hemopneumothorax model.
[ترجمه گوگل]این مطالعه تجربی در مورد تغییرات پارامترهای هماتولوژیک، عملکرد انعقادی و آلودگی خون فضای پلور از مدل هموتوراکس بسته سگ و هموپنوموتوراکس می باشد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه آزمایشی در مورد تغییرات پارامترهای hematologic، تابع coagulatory و آلودگی خون در فضای pleural از مدل canine و مدل hemopneumothorax می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Injuries that may acutely impair ventilation are tension pneumothorax, flail chest with pulmonary contusion, massive hemothorax, and open pneumothorax.
[ترجمه گوگل]صدماتی که ممکن است به شدت تهویه را مختل کنند عبارتند از: پنوموتوراکس تنشی، شل شدن قفسه سینه با کوفتگی ریوی، هموتوراکس عظیم و پنوموتوراکس باز
[ترجمه ترگمان]آسیب هایی که ممکن است به شدت به تهویه آسیب برساند عبارتند از: تنش pneumothorax، flail ریه با contusion ریوی، hemothorax درشت، و pneumothorax باز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To investigate diagnosis, causes and treatment of traumatic clotted hemothorax.
[ترجمه گوگل]بررسی تشخیص، علل و درمان هموتوراکس لخته شده تروماتیک
[ترجمه ترگمان]برای بررسی تشخیص، علل و درمان of clotted traumatic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• blood in the pleural cavity (medicine)

پیشنهاد کاربران

hemothorax ( پزشکی )
واژه مصوب: خون‏جَنبی
تعریف: وجود خون در حفرۀ جنب
وجود خون در فضای جنبی

بپرس