hemostat


معنی: عامل بند اورنده جریان خون
معانی دیگر: (هرچیزی که ریزش خون را بند بیاورد) خون ایستان، خون بندآور، طب اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an instrument or agent that slows or stops bleeding.

جمله های نمونه

1. In case of power failure, this electric pneumatic hemostat can maintain its pressure without pressure loss.
[ترجمه گوگل]در صورت قطع برق، این هموستات پنوماتیک برقی می تواند فشار خود را بدون افت فشار حفظ کند
[ترجمه ترگمان]در صورت عدم موفقیت در توان، این دستگاه electric بادی می تواند فشار خود را بدون افت فشار حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. DZ-type electric pneumatic hemostat is common blood arresting apparatus for surgery and orthopedics department and first-aid room.
[ترجمه گوگل]هموستات پنوماتیک الکتریکی نوع DZ یک دستگاه متداول خونگیری برای بخش جراحی و ارتوپدی و اتاق کمک های اولیه است
[ترجمه ترگمان] dz - type electric electric apparatus arresting common blood for for surgery and department orthopedics orthopedics and and first first room room room room room room room room room room room is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hemostat has the advantages of large compression area, not easily formed leakage points, easy placement, easy fixation, easy operation, no easy accompanying infection, and small pain for patients.
[ترجمه گوگل]هموستات دارای مزایای منطقه فشرده سازی بزرگ، نقاط نشتی تشکیل نشده به راحتی، قرار دادن آسان، تثبیت آسان، عملکرد آسان، عدم وجود عفونت همراه آسان و درد کم برای بیماران است
[ترجمه ترگمان]The دارای مزایای منطقه فشرده سازی بزرگ است، نه به راحتی نقاط نشت، تعیین آسان، تثبیت آسان، عملیات آسان، هیچ عفونت همراه آسان و درد کوچک برای بیماران را ایجاد نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The physician - in - charge is using the hemostat to stop the patient's bleeding.
[ترجمه گوگل]پزشک مسئول از هموستات برای جلوگیری از خونریزی بیمار استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]پزشک مسئول از hemostat برای متوقف کردن خونریزی بیمار استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To study the effectiveness of absorbable medical collagen spongecompared with gelatin sponge as hemostat and wound dressing in clinical experiment.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه اثربخشی اسفنج قابل جذب کلاژن پزشکی در مقایسه با اسفنج ژلاتینی به عنوان هموستات و پانسمان زخم در آزمایش بالینی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثربخشی of medical medical spongecompared با اسفنج ژلاتین به عنوان hemostat و پانسمان زخم در آزمایش بالینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If twill tape is useful, slit the hole with a hemostat.
[ترجمه گوگل]اگر نوار جناغی مفید است، سوراخ را با هموستات شکاف دهید
[ترجمه ترگمان]اگر نوار twill مفید است، سوراخ را با hemostat پاره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think I may have found the cause of our rupture. Large hemostat.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ممکن است علت پارگی ما را پیدا کرده باشم هموستات بزرگ
[ترجمه ترگمان]فکر کنم دلیل قطع رابطه مون رو پیدا کردم یک بند بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. ObjectiveTo evaluate the outcome of hemostasis by using pressure hemostat for thoracodorsal wounds.
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی نتیجه هموستاز با استفاده از هموستات فشاری برای زخم‌های قفسه سینه
[ترجمه ترگمان]ObjectiveTo نتیجه hemostasis را با استفاده از فشار pressure برای wounds thoracodorsal ارزیابی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عامل بند اورنده جریان خون (اسم)
hemostat

انگلیسی به انگلیسی

• instrument used to stop bleeding or hemorrhaging; agent which retards bleeding

پیشنهاد کاربران

خون بندآور ( اسم ) : وسیله ای که خونریزی را متوقف می کند، مانند گیره
( پزشکی ) ابزاری که کار انبر برای گرفتن و فشار دادن را انجام میدهد ولی شکل آن مانند قیچی است.
شریان بند

بپرس