اسم ( noun )
• : تعریف: one who is afflicted with hemophilia.
hemophiliac
/himəˈfɪliæk//ˌhiːməˈfɪlɪæk/
معنی: مبتلا به هموفیلی
معانی دیگر: (پزشکی) شخص مبتلا به هموفیلی، خون تراو
بررسی کلمه
مترادف ها
مبتلا به هموفیلی (اسم)
hemophiliac
انگلیسی به انگلیسی
pertaining to or affected with hemophilia (hereditary disorder characterized by a failure of the blood to clot normally)
پیشنهاد کاربران
Rosenthal’s syndrome [ˈrəʊzənˌtɑːlˈsindrəʊm] نشانگان روزنتال/ هموفیلی C {ا}: : یک اختلال خونی ارثی، که به عنوان یک صفت مغلوب وابسته به X منتقل و در اثر کمبود فاکتور XI ( پیش ساز ترومبوپلاستین پلاسما ) ایجاد می شود. این بیماری از نظر بالینی مشابه هموفیلی A است اما ممکن است شدت کمتری داشته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
hemophilia C [hi:məfiliə 'bi:] Rosenthal’s syndrome
... [مشاهده متن کامل]
hemophilia C [hi:məfiliə 'bi:] Rosenthal’s syndrome
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم hemo/hema
📌 این ریشه، معادل "blood" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "blood" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
🔘 hemoglobin: the protein in ‘blood’ that carries oxygen
🔘 hemophilia: a disorder where ‘blood’ does not clot properly
🔘 hemorrhage: excessive ‘blood’ loss
🔘 hematology: the study of ‘blood’
🔘 hemocyte: a ‘blood’ cell
🔘 hematoma: a collection of clotted ‘blood’ under the skin
🔘 hemotherapy: medical treatment using ‘blood’
🔘 hemangioma: a tumor made up of ‘blood’ vessels
🔘 hematic: relating to ‘blood’
🔘 hemoptysis: coughing up ‘blood’
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم hemo/hema
📌 این ریشه، معادل "blood" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "blood" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
خون تراو ( اسم ) : فردی که مبتلا به هموفیلی است.