hemming and hawing

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
طفره رفتن / دودلی کردن / مِن مِن کردن / مکث کردن / جواب ندادن
در زبان محاوره ای: اِه و اوه کردن، هی مِن مِن کردن، هی بالا پایین کردن، جواب سر بالا دادن
🔸 تعریف ها:
1. ( رفتاری – گفتاری ) : وقتی کسی در پاسخ دادن یا تصمیم گیری مکث می کنه، صداهای بی معنا درمی آره، یا از جواب دادن طفره می ره مثال: He kept hemming and hawing instead of giving a straight answer. هی مِن مِن می کرد و جواب درست حسابی نمی داد.
...
[مشاهده متن کامل]

2. ( اجتماعی – موقعیتی ) : وقتی کسی نمی خواد نظر قطعی بده یا از مسئولیت فرار می کنه مثال: The committee hemmed and hawed for months before making a decision. کمیته ماه ها دودلی کرد تا بالاخره تصمیم گرفت.
🔸 مترادف ها:
hesitate – dither – stall – beat around the bush – waver