hemline

/ˈhemˌlaɪn//ˈhemlaɪn/

(سجاف یا حاشیه دولا شده و دوخته شده ی تحتانی دامن و پیراهن زنانه و پالتو و کت و غیره) لبه، سجاف زیرین، (مجازی) طول دامن، لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the hem or bottom edge of a garment.

(2) تعریف: the distance from ground level of this hem or edge when the garment is being worn.

جمله های نمونه

1. Mickey favoured tight skirts with a hemline at the knee.
[ترجمه گوگل]میکی دامن‌های تنگ با خط لبه‌ای روی زانو را ترجیح می‌داد
[ترجمه ترگمان]و دامن تنگ میکی favoured را به زانو درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Modern fashion writers interpret this hemline ricochet with sociological spins.
[ترجمه گوگل]نویسندگان مد مدرن، این کمانه با خط سجاف را با چرخش های جامعه شناختی تفسیر می کنند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان مد مدرن این hemline ricochet را با چرخش جامعه شناختی تعبیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The knee-length hemline has become very popular this fall.
[ترجمه گوگل]سجاف تا زانو پاییز امسال بسیار محبوب شده است
[ترجمه ترگمان]مفصل زانو در پاییز امسال بسیار محبوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The child held his mother's hemline and went home obediently.
[ترجمه گوگل]بچه سجاف مادرش را گرفت و مطیعانه به خانه رفت
[ترجمه ترگمان]بچه دست مادرش را گرفت و با اطاعت به خانه بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hemline theory was also correct in 1987 when miniskirts were all the rage, and the stock market was at its peak.
[ترجمه گوگل]تئوری سجاف نیز در سال 1987 درست بود، زمانی که دامن‌های کوتاه در همه جا رایج بود و بازار سهام در اوج خود بود
[ترجمه ترگمان]نظریه hemline نیز در سال ۱۹۸۷ زمانی درست شد که miniskirts همگی عصبانی بودند و بازار سهام در اوج خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is almost a century since the US economist George Taylor came up with the revolutionary "hemline index".
[ترجمه گوگل]تقریبا یک قرن از زمانی که جورج تیلور، اقتصاددان آمریکایی، «شاخص هملاین» انقلابی را ارائه کرد، می گذرد
[ترجمه ترگمان]تقریبا یک قرن است که اقتصاددان آمریکایی \"جورج تیلور\" با \"شاخص hemline\" وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The skirt hemline should be at or below your knee to slim and lengthen your look.
[ترجمه احسان حیدری قم] قد دامن باید تا زانو یا زیر زانو باشد تا ظاهر شما را بلندتر و باریک تر نشان دهد
|
[ترجمه گوگل]خط پاچه دامن باید زیر زانو یا زیر زانو باشد تا ظاهر شما را باریک و بلندتر کند
[ترجمه ترگمان]دامن hemline باید در پایین زانو و یا زیر زانوی شما قرار گیرد و نگاه شما را طولانی تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A tube, emerging below the dress hemline, was connected to a suitcase-like device secured to the rear of the chair.
[ترجمه گوگل]لوله ای که از زیر خط لبه لباس بیرون می آمد، به یک وسیله چمدان مانند متصل به پشت صندلی متصل بود
[ترجمه ترگمان]یک لوله که زیر لباس hemline ظاهر شد، به دستگاه چمدانی متصل شد که به پشت صندلی وصل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The hemline index stands for professor Taylor's observation that hemlines on women's dresses rise along with stock prices.
[ترجمه گوگل]شاخص سجاف نشان دهنده مشاهدات پروفسور تیلور است مبنی بر اینکه خطوط لبه روی لباس زنانه همراه با قیمت سهام افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]شاخص hemline نماد مشاهده پروفسور تایلر است که بر روی لباس های زنانه با قیمت های سهام افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her dress was somewhat trashy looking with the hemline and all, but then again, this is her first performance.
[ترجمه گوگل]لباس او با خط پاچه و همه چیز تا حدی نامرتب به نظر می رسید، اما باز هم، این اولین اجرای او است
[ترجمه ترگمان]لباسش تا حدی پر از زباله بود، با the و همه چیز، اما باز هم این اولین اجرای او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shine diamond decoration and shrink hemline perfectly show female's figure and charm.
[ترجمه گوگل]تزیین الماس براق و خط سجاف چروک شده به خوبی ظاهر و جذابیت زنانه را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]مزین به تزیینات الماس و کوچک بودن چهره، چهره و جذابیت زنانه را به خوبی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hemline embroidery lace, it doesn't seem careless, exquisite don't bear to touch them.
[ترجمه گوگل]توری گلدوزی سجاف، بی دقت به نظر نمی رسد، نفیس حوصله دست زدن به آنها را نداشته باشید
[ترجمه ترگمان]توری گلدوزی شده، به نظر نمی رسد که آن ها را لمس کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Straight hemline and back yoke.
[ترجمه گوگل]سجاف راست و یوغ پشت
[ترجمه ترگمان] \"صاف و پوست کنده\" yoke
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once again, we're hearing about the phenomenon of the hemline that plummets in a recession.
[ترجمه گوگل]بار دیگر، در مورد پدیده سجاف که در شرایط رکود به شدت سقوط می کند، می شنویم
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، در مورد پدیده of که در رکود اقتصادی به هم می ریزد، می شنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As it is drawn up, swags appear between the rows of rings, forming a scalloped hemline.
[ترجمه گوگل]همانطور که ترسیم می شود، تکه هایی بین ردیف حلقه ها ظاهر می شوند و یک خط لبه دار را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]همان طور که در میان ردیف حلقه ها ظاهر می شود، در میان ردیف حلقه ها ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] لبه انتهایی پایینی لباس - پایین لباس

انگلیسی به انگلیسی

• bottom edge of a garment
the hemline of a dress or skirt is the bottom edge of it.

پیشنهاد کاربران

hemline ( n ) ( hɛmlaɪn ) =the bottom edge of a dress or skirt; the length of a dress or skirt, e. g. Shorter hemlines are back in this season.
hemline
noun
the level of the lower edge of a garment such as a skirt, dress, or coat.
💠 modest dress means that hemlines must be below the knee
▪️▪️▪️
این اصطلاح واسه درازا و بلندی لباس های زنانه بکار می ره
از دامن بگیرید تا پیراهن زنانه و سارافون و دامن شلواری و غیره
hemlinehemlinehemlinehemlinehemline
Mary Quant was the first fashion designer to raise hemlines
@CambridgeDictionary. co. uk
طول لباس یا دامن ( از بالا تا لبه تحتانی لباس )
( لباس ) قد، بلندی

بپرس