1. To obtain the cupped or hemispherical shape with fairly smooth lines, the number of gores should be increased with the diameter.
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن شکل جامد یا نیمکره با خطوط نسبتاً صاف، باید تعداد گورها را با قطر افزایش داد
[ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن شکل cupped یا hemispherical با خطوط نسبتا صاف، تعداد of باید با قطر افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن شکل cupped یا hemispherical با خطوط نسبتا صاف، تعداد of باید با قطر افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Gores To form the hemispherical shape of the traditional cupped parachute, the surface is divided into what are known as gores.
[ترجمه گوگل]گورها برای شکل دادن به شکل نیمکره ای چتر نجات سنتی، سطح به قسمت هایی تقسیم می شود که به آن گور می گویند
[ترجمه ترگمان]برای تشکیل شکل کروی با چترنجات سنتی، سطح به آنچه که as نامیده می شود تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای تشکیل شکل کروی با چترنجات سنتی، سطح به آنچه که as نامیده می شود تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. On the basis of quadrature theory and dynamic characteristics, the amplitude detection and control theory for HRG (hemispherical resonator gyro) is studied in this paper.
[ترجمه گوگل]بر اساس تئوری مربعات و ویژگی های دینامیکی، تئوری تشخیص و کنترل دامنه برای HRG (ژیروسکوپ تشدید کننده نیمکره) در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه مربع سازی و ویژگی های دینامیک، تئوری کنترل دامنه و کنترل دامنه برای ژیرو (ژیرو resonator hemispherical)در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه مربع سازی و ویژگی های دینامیک، تئوری کنترل دامنه و کنترل دامنه برای ژیرو (ژیرو resonator hemispherical)در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Most deficient acetabula can be restored to a hemispherical shape, and a standard, albeit large, acetabular component can be inserted.
[ترجمه گوگل]اکثر استابولای ناقص را می توان به شکل نیمکره ای بازگرداند و یک جزء استاندارد، البته بزرگ، استابولوم را می توان وارد کرد
[ترجمه ترگمان]اکثر acetabula ناقص می توانند به یک شکل کروی باز گردند، و یک استاندارد، هرچند بزرگ، می تواند وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اکثر acetabula ناقص می توانند به یک شکل کروی باز گردند، و یک استاندارد، هرچند بزرگ، می تواند وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This paper analyzes extended hemispherical lens, which can be used in focal imaging.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تجزیه و تحلیل لنزهای نیمکره ای گسترش یافته می پردازد که می تواند در تصویربرداری کانونی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله، لنز hemispherical extended را تجزیه و تحلیل می کند، که می تواند در تصویربرداری کانونی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مقاله، لنز hemispherical extended را تجزیه و تحلیل می کند، که می تواند در تصویربرداری کانونی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A total hemispherical emittance measurement apparatus by means of the transient calorimetric technique with a microcomputer is described.
[ترجمه گوگل]یک دستگاه اندازه گیری گسیل نیمکره کل با استفاده از روش کالریمتری گذرا با یک میکرو کامپیوتر شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه اندازه گیری emittance total با استفاده از تکنیک calorimetric گذرا با یک میکرو کامپیوتر توصیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه اندازه گیری emittance total با استفاده از تکنیک calorimetric گذرا با یک میکرو کامپیوتر توصیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This method uses the hemispherical harmonics basis to represent incoming radiance and uses the Cartesian product of two hemispheres to define the BRDFs.
[ترجمه گوگل]این روش از پایه هارمونیک های نیمکره برای نمایش درخشش ورودی استفاده می کند و از حاصل ضرب دکارتی دو نیمکره برای تعریف BRDF ها استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این روش از the کروی برای نشان دادن تشعشع ورودی استفاده می کند و از حاصلضرب دکارتی دو نیم کره برای تعریف the استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این روش از the کروی برای نشان دادن تشعشع ورودی استفاده می کند و از حاصلضرب دکارتی دو نیم کره برای تعریف the استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The two-arm hemispherical helical antenna has very wide impedance and pattern bandwidth, and its gain in the whole band is larger and wave mildly, which show that. . .
[ترجمه گوگل]آنتن مارپیچ نیمکره ای دو بازو دارای امپدانس و پهنای باند الگوی بسیار وسیع است و بهره آن در کل باند بزرگتر است و موج ملایمی دارد که نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این آنتن مارپیچی دو سویه دارای امپدانس بسیار پهن باند و پهنای باند است و بهره آن در کل باند وسیع است و موج به آرامی موج می زند، که نشان می دهد که …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این آنتن مارپیچی دو سویه دارای امپدانس بسیار پهن باند و پهنای باند است و بهره آن در کل باند وسیع است و موج به آرامی موج می زند، که نشان می دهد که …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The end of the hole is hemispherical.
[ترجمه گوگل]انتهای سوراخ به شکل نیمکره است
[ترجمه ترگمان]انتهای سوراخ نیم کروی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]انتهای سوراخ نیم کروی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The hemispherical surface is an important intermediary surface used in two - part texture mapping algorithm.
[ترجمه گوگل]سطح نیمکره یک سطح واسطه مهم است که در الگوریتم نقشه برداری بافت دو قسمتی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]سطح hemispherical یک سطح واسطه مهم است که در الگوریتم نگاشت بافت دو بخشی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سطح hemispherical یک سطح واسطه مهم است که در الگوریتم نگاشت بافت دو بخشی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In the upper part the vertebral body is hemispherical whereas in the part it is triangular.
[ترجمه گوگل]در قسمت فوقانی بدنه مهره ها نیمکره است در حالی که در قسمت مثلثی است
[ترجمه ترگمان]قسمت بالایی بدن کروی است در حالی که در قسمت قسمت مثلثی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قسمت بالایی بدن کروی است در حالی که در قسمت قسمت مثلثی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Flat cap hemispherical, smooth, non-stick, bare light color, white meat bacteria have butter flavor, can be medicine.
[ترجمه گوگل]کلاه تخت نیمکره، صاف، نچسب، رنگ روشن لخت، باکتری گوشت سفید دارای طعم کره است، می تواند دارو باشد
[ترجمه ترگمان]cap مسطح، صاف، صاف، non، رنگ روشن، باکتری گوشت سفید، طعم کره دارد، می تواند دارو باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]cap مسطح، صاف، صاف، non، رنگ روشن، باکتری گوشت سفید، طعم کره دارد، می تواند دارو باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Methods: 79 cases of axilla accessory breast with hemispherical or rugged local surface were resected.
[ترجمه گوگل]روش کار: 79 مورد از پستان جانبی زیر بغل با سطح موضعی نیمکره یا ناهموار برداشته شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۷۹ مورد از breast جانبی axilla با سطح موضعی یا ناهموار، resected بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۷۹ مورد از breast جانبی axilla با سطح موضعی یا ناهموار، resected بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The engine has hemispherical or cross flow combustion chambers.
[ترجمه گوگل]موتور دارای محفظه های احتراق نیمکره ای یا جریان متقاطع است
[ترجمه ترگمان]موتور دارای محفظه احتراق hemispherical یا cross است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]موتور دارای محفظه احتراق hemispherical یا cross است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید