معنی: نیمکره، نیم گردیمعانی دیگر: نصف کره (خط استوا مرز نیمکره ی شمالی و جنوبی است ـ نیمکره غربی = امریکا و اقیانوسیه، نیمکره ی شرقی = آسیا و اروپا و افریقا و غیره)، کشورها و مردمان هر یک از چهار نیمکره ی زمین، (مجازی) زمینه، حوزه، قلمرو، نیم گوی، اقلیم
• (1)تعریف: either of two halves of the terrestrial globe, formed by dividing it into northern and southern parts at the equator, or into eastern and western parts at the prime meridian.
- The continents of North and South America are located in the Western Hemisphere of our planet.
[ترجمه گوگل] قاره های آمریکای شمالی و جنوبی در نیمکره غربی سیاره ما قرار دارند [ترجمه ترگمان] قاره های آمریکای شمالی و جنوبی در نیم کره غربی سیاره ما قرار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The Arctic Ocean is in the Northern Hemisphere.
[ترجمه گوگل] اقیانوس منجمد شمالی در نیمکره شمالی قرار دارد [ترجمه ترگمان] اقیانوس منجمد شمالی در نیم کره شمالی قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a half of any sphere.
- If you were to cut a ball exactly in half, you'd end up with two hemispheres.
[ترجمه کوثر] اگر شما قرار بود یک توپ را دقیقا نصفه ببرید ، با نیم کره مواجه می شدید.
|
[ترجمه گوگل] اگر بخواهید یک توپ را دقیقاً از وسط نصف کنید، در نهایت دو نیمکره خواهید داشت [ترجمه ترگمان] اگر قرار بود دقیقا یک گلوله را از وسط نصف کنی، آخرش با دو نیمه از دو نیمه راه خواهی رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: either lateral half of the cerebellum or cerebrum.
- Injury to her left hemisphere caused some language impairment.
[ترجمه گوگل] آسیب به نیمکره چپ او باعث اختلال در زبان شد [ترجمه ترگمان] جراحت نیم کره چپ او باعث اختلال زبانی شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. northern hemisphere
نیم کره ی شمالی
2. cerebral hemisphere
نیمکره ی مغزی،نیمسپهر مغزی
3. the dominant hemisphere of the brain
نیمکره ی چیره (در مغز)
4. the western hemisphere wants to create a common market
(کشورهای) نیمکره ی غربی می خواهند بازار مشترک درست کنند.
5. a discovery that was very important in the hemisphere of physics
کشفی که در زمینه ی فیزیک اهمیت زیادی داشت
6. This weather pattern of the southern hemisphere has no parallel in the north.
[ترجمه گوگل]این الگوی آب و هوای نیمکره جنوبی مشابهی در شمال ندارد [ترجمه ترگمان]این الگوی آب و هوایی نیم کره جنوبی به موازات هم در شمال وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Emotional responses are a function of the right hemisphere of the brain.
[ترجمه گوگل] پاسخ های احساسی عملکرد نیمکره راست مغز است.
|
[ترجمه گوگل]واکنش های احساسی تابعی از نیمکره راست مغز است [ترجمه ترگمان]واکنش های عاطفی تابعی از نیم کره راست مغز هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The Northern Hemisphere is the part of the world north of the equator, and the Southern Hemisphere is south of the equator.
[ترجمه گوگل]نیمکره شمالی بخشی از جهان در شمال استوا است و نیمکره جنوبی در جنوب استوا قرار دارد [ترجمه ترگمان]نیم کره شمالی بخشی از شمال خط استوا و نیم کره جنوبی در جنوب خط استوا قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Your left cerebral hemisphere controls the right - hand side of your body.
[ترجمه گوگل]نیمکره چپ مغز شما سمت راست بدن شما را کنترل می کند [ترجمه ترگمان]نیم کره چپ مغز شما سمت راست بدن شما را کنترل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Once into the southern hemisphere the lines of latitude would become shorter and finally vanish at the south pole.
[ترجمه گوگل]با ورود به نیمکره جنوبی، خطوط عرض جغرافیایی کوتاه تر می شوند و در نهایت در قطب جنوب ناپدید می شوند [ترجمه ترگمان]پس از ورود به نیم کره جنوبی، خطوط عرض جغرافیایی کوتاه تر خواهد شد و در نهایت در قطب جنوب ناپدید خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The left hemisphere is not well equipped to deal with empty spaces.
[ترجمه گوگل]نیمکره چپ به خوبی برای مقابله با فضاهای خالی مجهز نیست [ترجمه ترگمان]نیم کره چپ برای مقابله با فضاهای خالی کاملا مجهز نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The mammals of the northern hemisphere have a quite different way of going about things.
[ترجمه گوگل]پستانداران نیمکره شمالی روشی کاملاً متفاوت برای انجام امور دارند [ترجمه ترگمان]پستانداران نیم کره شمالی روش کاملا متفاوتی برای رفتن به چیزهای دیگر دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Those that evolved in the southern hemisphere, the marsupials, start to do this when their babies are very young indeed.
[ترجمه گوگل]آنهایی که در نیمکره جنوبی تکامل یافته اند، کیسه داران، این کار را زمانی شروع می کنند که بچه هایشان واقعاً خیلی جوان هستند [ترجمه ترگمان]آن هایی که در نیم کره جنوبی تکامل یافته اند، the شروع می کنند که این کار را زمانی انجام دهند که نوزادان آن ها واقعا جوان هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The right hemisphere is largely non-verbal, though right-sided speech centres are better developed in women than in men.
[ترجمه گوگل]نیمکره راست تا حد زیادی غیر کلامی است، اگرچه مراکز گفتار سمت راست در زنان بهتر از مردان توسعه یافته است [ترجمه ترگمان]نیم کره راست عمدتا غیر کلامی است، اگر چه مراکز گفتاری راست و راست در زنان نسبت به مردان بهتر رشد می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. If you cut a round fruit into two, each half is a hemisphere.
[ترجمه گوگل]اگر یک میوه گرد را به دو نیم کنید، هر نیمه یک نیمکره است [ترجمه ترگمان]اگر میوه را به دو قسمت تقسیم کنید، هر نیمه نیم کره یک نیم کره است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. They say God spoke to them and told them to go on a mission to the poorest country in the Western Hemisphere.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که خدا با آنها صحبت کرده و به آنها گفته است که برای ماموریت به فقیرترین کشور نیمکره غربی بروید [ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که خدا با آن ها صحبت کرده و به آن ها گفته بود که به ماموریتی به فقیرترین کشور در نیم کره غربی بروند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. This animal is to be found only in the Southern Hemisphere.
[ترجمه گوگل]این حیوان فقط در نیمکره جنوبی یافت می شود [ترجمه ترگمان]این حیوان تنها در نیم کره جنوبی یافت می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید