hemiplegic


نیم فلج، مربوط به فلج نیمه بدن، کسیکه نیم بدنش فلج است

جمله های نمونه

1. The hemiplegic arm rests on the garment: if the therapist lifts it, she takes the shoulder and hand.
[ترجمه گوگل]بازوی همی پلژیک روی لباس قرار می گیرد: اگر درمانگر آن را بلند کند، شانه و دست را می گیرد
[ترجمه ترگمان]بازوی hemiplegic بر روی لباس قرار دارد: اگر درمانگر این کار را انجام دهد، او شانه و دست را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hemiplegic patients feel the cold, so extra home heating may be required.
[ترجمه گوگل]بیماران همی پلژی سرما را احساس می کنند، بنابراین ممکن است نیاز به گرمایش اضافی در خانه باشد
[ترجمه ترگمان]بیماران Hemiplegic سرما را احساس می کنند، بنابراین گرمایش خانگی اضافی ممکن است مورد نیاز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Secondly, hemiplegic patients often have difficulties eating, chewing and swallowing, and this can seem repulsive to the carer.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، بیماران همی پلژی اغلب در خوردن، جویدن و بلع مشکل دارند و این می تواند برای مراقب زننده به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، بیماران hemiplegic اغلب دچار مشکلاتی در خوردن، جویدن و بلعیدن می شوند و این می تواند به نظر غیر زننده به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective Balance testing and related factors of hemiplegic patients either with proprioceptive deficits or with severe spasticity were studied to guide balance training.
[ترجمه گوگل]تست تعادل عینی و عوامل مرتبط با آن در بیماران همی پلژی با نقص حس عمقی یا اسپاستیسیتی شدید برای هدایت تمرینات تعادلی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]آزمایش تعادل عینی و عوامل مرتبط با hemiplegic بیمار یا با نقص proprioceptive و یا با spasticity شدید برای هدایت آموزش تعادل مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion Poor static stability was found in hemiplegic patients. The patients asymmetry of weight distribution is related to the proprioceptive deficit.
[ترجمه گوگل]ConclusionPoor ثبات استاتیک در بیماران همی پلژیک پیدا شد عدم تقارن توزیع وزن بیماران با کمبود حس عمقی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری پایداری استاتیکی ضعیف در بیماران hemiplegic یافت شد عدم تقارن توزیع وزن بیماران مربوط به کسری بودجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective : To investigate walking speed of hemiplegic patients with or without ankle foot orthosis ( AFO ).
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی سرعت راه رفتن بیماران همی پلژیک با یا بدون ارتز پای مچ پا (AFO)
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی سرعت پیاده روی بیماران hemiplegic با یا بدون پایش قوزک پا (AFO)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The later stages of arm control involve lifting the hemiplegic arm and controlling it in space while bending and straightening the elbow.
[ترجمه گوگل]مراحل بعدی کنترل بازو شامل بلند کردن بازوی همی پلژیک و کنترل آن در فضا در حین خم کردن و صاف کردن آرنج است
[ترجمه ترگمان]مراحل بعدی کنترل بازو شامل بلند کردن بازوی hemiplegic و کنترل آن در فضا هنگام خم کردن و صاف کردن آرنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To explore the surface electromyography(EMG)characteristics of biceps brachii during isometric contraction in children with hemiplegic cerebral palsy.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ویژگی های الکترومیوگرافی سطحی (EMG) عضله دوسر بازویی در طول انقباض ایزومتریک در کودکان مبتلا به فلج مغزی همی پلژیک
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی خصوصیات سطحی electromyography (EMG)، در طول ادغام فضایی کودکان با فلج مغزی hemiplegic (EMG)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective In order to study the errect of antispasmodic on the physical functions of hemiplegic patients.
[ترجمه گوگل]هدف به منظور بررسی اثر ضد اسپاسم بر عملکرد فیزیکی بیماران همی پلژیک
[ترجمه ترگمان]هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر antispasmodic بر عملکرد فیزیکی بیماران hemiplegic می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objectives: Effects of early joint bearing motor recovery of the hemiplegic extremities in patients with strokes.
[ترجمه گوگل]اهداف: اثرات ریکاوری زودهنگام حرکتی حامل مفصل اندام های همی پلژیک در بیماران مبتلا به سکته مغزی
[ترجمه ترگمان]اهداف: اثرات عملکرد اولیه حمل و نقل بر روی اندام های انتهایی بدن در بیماران با ضربه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Photo two : sitting next Gong Jinghong is her uncle, Gong Xiyan. Gong Xiyan is a hemiplegic.
[ترجمه گوگل]عکس دوم: نشسته در کنار گونگ جین‌گونگ عموی او، گونگ ژیان است گونگ ژیان همی پلژی است
[ترجمه ترگمان]عکس دو: sitting next Jinghong، uncle Gong است Gong Xiyan یک hemiplegic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective: To explore the effect of neuromuscular facilitation combined with faradism on upper limbs function in hemiplegic patients with stroke.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر تسهیل عصبی عضلانی همراه با فارادیسم بر عملکرد اندام فوقانی در بیماران همی پلژیک مبتلا به سکته مغزی
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر تسهیلات neuromuscular همراه با faradism در عملکرد اعضای بالاتر در بیماران hemiplegic با سکته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion: Walking speed might be increased by AFO in hemiplegic patients.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: ممکن است سرعت راه رفتن با AFO در بیماران همی پلژیک افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: سرعت راه رفتن ممکن است توسط AFO در بیماران hemiplegic افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• suffering from hemiplegia (paralysis affecting one side of the body)

پیشنهاد کاربران

hemiplegic ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: یک سوفلج1
تعریف: ویژگی فرد مبتلا به یک سو فلجی؛ مربوط به یک سوفلجی

بپرس