hemiplegia

/ˌheməˈpliːdʒiə//ˌheməˈpliːdʒiə/

(پزشکی - فلج نیمی از بدن) نیمه فلج، فلج یک طرفه، طب فلج نصف بدن، فلج ناقص، نیم فلج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hemiplegic (adj.), hemiplegic (n.)
• : تعریف: paralysis of just one side of the body.

جمله های نمونه

1. He had a left hemiplegia, and was flaccid at first, although the flaccidity soon started changing to spasticity.
[ترجمه گوگل]او همی پلژی چپ داشت و در ابتدا شل بود، اگرچه شلی به زودی به اسپاستیسیتی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او یکی از hemiplegia چپش را داشت و در ابتدا شل وول به نظر می رسید، هرچند که طولی نکشید که تغییر شکل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most patients with brain metastases first presented headache, hemiplegia and psychiatrical disorder.
[ترجمه گوگل]اغلب بیماران مبتلا به متاستازهای مغزی ابتدا سردرد، همی پلژی و اختلال روانپزشکی را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]بیشتر بیمارانی که دچار metastases مغزی می شوند ابتدا سردرد، اختلال hemiplegia و psychiatrical را ارائه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Abnormal gait included hemiplegia gait, brain paralysis gait, cerebella gait, peripheral nervous system injury gait, festination, pain gait and spinal column and spinal cord injury gait and so on.
[ترجمه گوگل]راه رفتن غیرطبیعی شامل راه رفتن همی پلژی، راه رفتن فلج مغزی، راه رفتن مخچه، راه رفتن آسیب سیستم عصبی محیطی، راه رفتن با درد، راه رفتن ستون فقرات و آسیب نخاعی و غیره بود
[ترجمه ترگمان]راه رفتن غیر عادی شامل راه رفتن hemiplegia، راه رفتن به راه رفتن مغز، راه رفتن cerebella، راه رفتن به سیستم عصبی محیطی، festination، راه رفتن درد و ستون فقرات و آسیب های نخاعی و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To investigate the effect of leg cycle ergometer on walking ability of stroke patients with hemiplegia at convalescent period.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر ارگومتر چرخه پا بر توانایی راه رفتن بیماران سکته مغزی مبتلا به همی پلژی در دوره نقاهت
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی تاثیر چرخه پا بر روی توانایی پیاده روی بیماران سکته مغزی با hemiplegia در دوره نقاهت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Results Postoperative complications were observed in cases ( 7%), including hemiplegia in 4 cases (1 case with combination of aphasia), pseudomembranous enteritis in 1 case and hypopsia in 1 case.
[ترجمه گوگل]نتایج در 7 مورد عوارض بعد از عمل شامل همی پلژی در 4 مورد (1 مورد همراه با آفازی)، انتریت کاذب غشایی در 1 مورد و هیپوپسی در 1 مورد مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]نتایج postoperative در موارد (۷ %)، از جمله hemiplegia در ۴ مورد (۱ مورد با ترکیب of)، pseudomembranous enteritis در ۱ مورد و hypopsia در یک مورد مشاهده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective: The intensive stimulating methods of upper extremity proprioceptive sensibility after hemiplegia were introduced with emphasis on its curative effect.
[ترجمه گوگل]هدف: روش‌های تحریکی فشرده حساسیت حس عمقی اندام فوقانی پس از همی‌پلژی با تاکید بر اثر درمانی آن معرفی شد
[ترجمه ترگمان]هدف: روش های اغوا کننده فشرده of بالاتر بعد از hemiplegia با تاکید بر تاثیر curative معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the age of 35 days, she got sick with gradual right hemiplegia.
[ترجمه گوگل]در سن 35 روزگی با همی پلژی تدریجی راست بیمار شد
[ترجمه ترگمان]در سن ۳۵ سالگی، او بیمار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also children with cerebral palsy were divided separately into spastic diplegia, spastic hemiplegia and spastic quadriplegia, while risk was evaluated.
[ترجمه گوگل]همچنین کودکان مبتلا به فلج مغزی به طور جداگانه به دو پلژی اسپاستیک، همی پلژی اسپاستیک و کوادری پلژی اسپاستیک تقسیم شدند، در حالی که خطر بررسی شد
[ترجمه ترگمان]همچنین کودکان مبتلا به فلج مغزی به طور جداگانه به spastic diplegia، spastic hemiplegia و spastic quadriplegia تقسیم شدند در حالی که ریسک ارزیابی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusion Early rehabilitation treatment largely improved lower extremity motor function and AOL of patients with hemiplegia.
[ترجمه گوگل]ConclusionEarly درمان توانبخشی تا حد زیادی عملکرد حرکتی اندام تحتانی و AOL بیماران مبتلا به همی پلژی را بهبود بخشید
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ادامه درمان اولیه به طور عمده عملکرد موتور extremity و AOL از بیماران با hemiplegia را بهبود بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To observe the influence of age on early rehabilitation of acute stroke patients with hemiplegia.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده تأثیر سن بر توانبخشی اولیه بیماران سکته مغزی حاد مبتلا به همی پلژی
[ترجمه ترگمان]هدف مشاهده تاثیر سن بر توان بخشی زودرس بیماران سکته مغزی با hemiplegia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To explore the rehabilitation effect of nursing interventions on the myodynamia and activities of daily livings(ADLs) of the patients with hemiplegia caused by cerebral infarction.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر توانبخشی مداخلات پرستاری بر میودینامی و فعالیت های زندگی روزمره (ADLs) بیماران مبتلا به همی پلژی ناشی از انفارکتوس مغزی
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی تاثیر توان بخشی مداخلات پرستاری بر روی myodynamia و فعالیت های معاش روزانه بیماران مبتلا به hemiplegia ناشی از infarction مغزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To explore the effectiveness of modified hemispherectomy for intractable epilepsy in patients with infantile hemiplegia.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثربخشی نیمکره اصلاح شده برای صرع مقاوم در بیماران مبتلا به همی پلژی نوزادی
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی اثربخشی of اصلاح شده در بیماران مبتلا به صرع intractable در بیماران با hemiplegia (hemiplegia)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Enterovirus-related vasculitis of the central nervous system is thus another consideration when facing a child with focal seizure, acute hemiplegia and cerebral infarction.
[ترجمه گوگل]بنابراین واسکولیت سیستم عصبی مرکزی مرتبط با انتروویروس یکی دیگر از مواردی است که هنگام مواجهه با کودک مبتلا به تشنج کانونی، همی پلژی حاد و انفارکتوس مغزی مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]از این رو vasculitis مربوط به سیستم عصبی مرکزی هنگامی که با یک کودک مبتلا به صرع کانونی، hemiplegia حاد و مغزی مواجه است، مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. CONCLUSION:Lower limb orthosis therapy can promote and ameliorate motor function recovery and amelioration in stroke patients with hemiplegia.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: درمان ارتز اندام تحتانی می‌تواند به بهبود و بهبود عملکرد حرکتی در بیماران سکته مغزی مبتلا به همی‌پلژی کمک کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: روش درمان عضو پایین تر می تواند بهبود عملکرد موتور را بهبود بخشد و بهبود عملکرد موتور را بهبود بخشد و بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• paralysis affecting one side of the body

پیشنهاد کاربران

فلج شدن یک سمت بدن
hemiplegia ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: یک سو فلجی
تعریف: فلج یک سوی بدن

بپرس