hematoma


(پزشکی) خون آمو (غده ی خون لخته شده)، طب توموریاغده محتوی خون خارج شده از رگها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hematomas, hematomata
• : تعریف: a swelling or tumor filled with blood.

جمله های نمونه

1. Rare occurrences of intracranial hematoma or abscess have also been reported.
[ترجمه گوگل]موارد نادری از هماتوم یا آبسه داخل جمجمه نیز گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]موارد نادری از intracranial hematoma یا آبسه گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Radiological studies showed a subperiosteal hematoma.
[ترجمه کیانا] مطالعات رادیولوژی هماتوم را در زیر پریوستیوم ( ضریع خارجی استخوان ) نشان داد
|
[ترجمه گوگل]مطالعات رادیولوژیک هماتوم ساب پریوستئال را نشان داد
[ترجمه ترگمان]مطالعات کانی شناسی نشان داد که subperiosteal hematoma وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Methods Cranial drilling hematoma evacuation drainage was applied on 2cases of supra tentorial hematoma.
[ترجمه گوگل]MethodsCranial حفاری زهکشی تخلیه هماتوم در 2 مورد هماتوم supra tentorial اعمال شد
[ترجمه ترگمان]روش های حفاری drainage تخلیه hematoma در ۲ مورد ذکر شده در supra tentorial بکار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Maximal thecal sac compression due to hematoma occurred at an adjacent, nondecompressed level in 28% of patients.
[ترجمه گوگل]حداکثر فشرده‌سازی کیسه‌های موضعی ناشی از هماتوم در سطح مجاور و غیر فشرده در 28 درصد بیماران رخ داد
[ترجمه ترگمان]فشرده سازی کیسه صفرا به علت hematoma در سطح مجاور و nondecompressed در ۲۸ % از بیماران رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Method Drill hematoma puncture blotting and craniamphitom hematoma clear operation were applied.
[ترجمه گوگل]MethodDill هماتوم پانکچر بلات و craniamphitom عمل هماتوم شفاف استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش دریل کردن hematoma puncture blotting و craniamphitom hematoma عملیات پاک سازی اعمال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective To evaluate curative effect of intracisternal hematoma by infusing urokinase through lumbar puncture.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر درمانی هماتوم داخل سیسترنال با تزریق اوروکیناز از طریق پونکسیون کمری
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اثر درمانی of hematoma با القا urokinase از طریق کمری کمری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Result Subcapsular hematoma were found in 8 cases, 2 of which with uncoplete renal laceration, renal hematoma in 1 case and perirenal hematoma in 2 cases.
[ترجمه گوگل]نتیجه هماتوم ساب کپسولی در 8 مورد مشاهده شد که 2 مورد با پارگی ناقص کلیه، هماتوم کلیه در 1 مورد و هماتوم پریرنال در 2 مورد مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]نتیجه Subcapsular hematoma در ۸ پرونده یافت شد که ۲ مورد آن با uncoplete کلیه، hematoma کلیه در ۱ مورد و perirenal hematoma در ۲ مورد مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Results Traumatic orbital hematoma resulted in vision decrease, orbital pressure increase, proptosis, diplopia and injuries of ocular motor nerve.
[ترجمه گوگل]نتایج هماتوم اربیتال تروماتیک منجر به کاهش بینایی، افزایش فشار مداری، پروپتوز، دوبینی و آسیب عصب حرکتی چشم شد
[ترجمه ترگمان]نتایج آنالیز اوربیتال می توانند منجر به کاهش بینایی، افزایش فشار اوربیتال، proptosis، diplopia و آسیب های عصب حرکتی چشمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusion: Greatly increased the use of chymotrypsin hematoma absorption rate, shortening the time residual hematoma in the brain, reducing hospital costs and hospital stay.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: میزان جذب هماتوم کیموتریپسین، کاهش زمان هماتوم باقی‌مانده در مغز، کاهش هزینه‌های بیمارستانی و بستری در بیمارستان بسیار افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: به احتمال زیاد استفاده از نرخ جذب chymotrypsin hematoma را افزایش داده، زمان باقی مانده در مغز را کوتاه کرده، هزینه های بیمارستان و اقامت بیمارستان را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If a retrobulbar hematoma is associated with visual loss or increased IOP, immediate surgical decompression is indicated.
[ترجمه گوگل]اگر هماتوم رتروبولبار با از دست دادن بینایی یا افزایش IOP همراه باشد، رفع فشار فوری جراحی نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]اگر a retrobulbar با فقدان بینایی مرتبط باشد یا افزایش یابد، فشار سریع عمل جراحی نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Materials and Methods: CT scan cheeked epidural hematoma and subdural hematoma in cases.
[ترجمه گوگل]مواد و روش ها: سی تی اسکن هماتوم اپیدورال گونه و هماتوم ساب دورال در موارد
[ترجمه ترگمان]مواد و روش ها: سی تی اسکن با غده های اپیدورال و hematoma زیر سخت شامه در پرونده ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Traumatic spinal subdural hematoma is a rare entity.
[ترجمه گوگل]هماتوم ساب دورال تروماتیک نخاعی یک موجود نادر است
[ترجمه ترگمان]نخاع یک نهاد نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. CSMT - induced cervicothoracic epidural hematoma, such as the one we describe here, is an extremely rare event.
[ترجمه گوگل]CSMT - هماتوم اپیدورال سرویکوتوراسیک القا شده، مانند آنچه در اینجا توضیح می دهیم، یک رویداد بسیار نادر است
[ترجمه ترگمان]CSMT hematoma cervicothoracic induced مانند همانی که ما در اینجا توصیف می کنیم یک رویداد بسیار نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Acute rejection, chronic rejection, perirenal hematoma and anastomotic stenosis of the ureter-bladder are important complications.
[ترجمه گوگل]رد حاد، رد مزمن، هماتوم پری کلیه و تنگی آناستوموز حالب- مثانه از عوارض مهم هستند
[ترجمه ترگمان]عدم پذیرش حاد، عدم پذیرش مزمن، perirenal hematoma و anastomotic stenosis از مثانه دارای عوارض مهمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Relapse hematoma was treated via the clearance of homolateral hematoma by craniotomy with bone flap.
[ترجمه گوگل]هماتوم عود از طریق کلیرانس هماتوم همولترال با کرانیوتومی با فلپ استخوانی درمان شد
[ترجمه ترگمان]hematoma ابزار برگشتی از طریق clearance غده homolateral با craniotomy استخوان بوسیله craniotomy با استخوان bone درمان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• localized accumulation of blood in the body, swelling due to an accumulation of blood (also haematoma)

پیشنهاد کاربران

haematoma
A thick mass of blood anywhere in the body resulting from an injury or blood disorder
هماتوم ( به انگلیسی: Hematoma ) به جمع شدن خون در بخشی از بدن ولی بیرون از رگ های خونی گفته می شود
hematoma
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hematoma• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/haematoma• https://en.wikipedia.org/wiki/Hematoma
hematoma ( علوم پایة پزشکی )
واژه مصوب: خون تود
تعریف: تجمع موضعی خون، عموماً به شکل لخته، در اندام یا بافت

بپرس