hematic

/həˈmætɪk//hɪˈmætɪk/

معنی: خونی، بیماری خونی، وابسته به خون
معانی دیگر: همرنگ خون، پرخون، خونین، خون سان، خونگون، طب وابسته به خون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: of, concerning, containing, or affecting blood.

جمله های نمونه

1. How should the person of hematic depress do? What should notice at ordinary times?
[ترجمه گوگل]فرد مبتلا به افسردگی خونی چگونه باید انجام دهد؟ در مواقع عادی به چه نکاتی باید توجه کرد؟
[ترجمه ترگمان]شخص of چگونه باید این کار را بکند؟ چه چیزی باید در زمان های معمولی توجه کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The clew of hematic natrium pelter of unidentified reason is measured into fluid overmuch, input moisture especially overmuch, cause disease of blood of attenuant sex low natrium.
[ترجمه گوگل]انبوه ناتریوم خونی به دلیل ناشناخته به مایع بیش از حد، رطوبت ورودی به خصوص بیش از حد، باعث بیماری خون از جنس ناتریم کم می شود
[ترجمه ترگمان]کلید واژه of natrium pelter از دلیل نامعلومی به اندازه رطوبت سیال، رطوبت ورودی به ویژه overmuch، موجب بیماری خون of می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Analyse my liver function and hematic fat case?
[ترجمه گوگل]عملکرد کبد و مورد چربی خونی من را تجزیه و تحلیل کنید؟
[ترجمه ترگمان]عملکرد کبد و پرونده چاقی رو از دست دادم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tall lipemia, high lipoprotein hematic disease, tall triglyceride, tall dissociate fatty acid hematic disease, disease of tall ketone blood, very person produce ketosis acid toxic.
[ترجمه گوگل]لیپمی بلند، بیماری هماتیک با لیپوپروتئین بالا، تری گلیسیرید بلند، بیماری هماتیک اسید چرب تفکیک شده بلند، بیماری خون کتون بلند، افراد زیادی اسید کتوزیس سمی تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]lipemia بلند، بیماری hematic بالا، triglyceride بلند، fatty بلند dissociate، بیماری hematic اسید بلند، بیماری خون بالا کتون، بسیار تولید کننده اسید ketosis سمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Who is analytic does listed hematic cell analyse a report under me?
[ترجمه گوگل]چه کسی آنالیزور است که سلول های خونی فهرست شده گزارشی را تحت من تجزیه و تحلیل می کند؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی تحلیلی را در لیست تحلیل و تحلیل یک گزارش زیر من قرار می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hematic fat on the high side, is there dietotherapy good method?
[ترجمه گوگل]چربی خونی در سمت بالا، آیا رژیم درمانی روش خوبی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]چربی Hematic در قسمت بالا، آیا روش خوبی وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And have demulcent effect good, with dosage little, hematic drug chroma is maintained constant wait for an advantage.
[ترجمه گوگل]و دارای اثر آرام بخش خوب است، با دوز کم، کروم دارویی خونی برای مزیت منتظر ماندن ثابت است
[ترجمه ترگمان]و تاثیر منفی آن با مقدار مصرف اندک، chroma داروی hematic ثابت می ماند که انتظار یک مزیت را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does cerebrum have method cure for hematic inadequacy?
[ترجمه گوگل]آیا سربروم روشی برای درمان نارسایی خونی دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا مخ برای عدم تناسب اندام درمانی روش درمانی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cannot the person of hematic depress drink chrysanthemum tea?
[ترجمه گوگل]آیا فرد افسرده خونی نمی تواند چای گل داوودی بنوشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا کسی نمی تواند این چای گل داودی بنوشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can hematic depress take rock candy?
[ترجمه گوگل]آیا افسردگی هماتیک می تواند آب نبات راک بخورد؟
[ترجمه ترگمان]می شه آب نبات راک رو از من بگیری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hematic wherefrom of the person comes?
[ترجمه گوگل]خونی از کجای فرد می آید؟
[ترجمه ترگمان]hematic wherefrom \"از طرف کسی که میاد؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To reduce blood press, to fall hematic fat. To lower cholesterol.
[ترجمه گوگل]برای کاهش فشار خون، کاهش چربی خونی برای کاهش کلسترول
[ترجمه ترگمان]برای کاهش فشار خون، کاهش چربی hematic کلسترول را پایین بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Microscope " hematic blister ", discover its are a crinkly limbs, devour tympanic tick.
[ترجمه گوگل]میکروسکوپ "تاول خونی"، کشف کنید که اندام های چروکیده است، کنه تمپان را می بلعد
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ \"تاول آبدار\" را کشف کنید و آن را کشف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How is hematic fat, blood pressure, blood sugar fed high fill?
[ترجمه گوگل]چربی خونی، فشار خون، قند خون چگونه پر می شود؟
[ترجمه ترگمان]چگونه چربی، فشار خون و قند خون پر می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What is the early days symptom of hematic cancer?
[ترجمه گوگل]علائم روزهای اولیه سرطان خون چیست؟
[ترجمه ترگمان]نشونه اولیه سرطان hematic چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خونی (صفت)
sanguinary, sanguineous, bloody, gory, sanguine, hematic, haematic, hemal, haemal

بیماری خونی (صفت)
hematic, haematic

وابسته به خون (صفت)
hematic

انگلیسی به انگلیسی

• of blood, pertaining to blood; acts on the blood (about a medication)
medication that influences the blood, medication that acts on the blood

پیشنهاد کاربران

بپرس