helplessness


بیچارگی، درماندگی، ناتوانی

جمله های نمونه

1. in agitation and helplessness
در پریشان حالی و درماندگی

2. a friend is he who helps his friend/in adversity and helplessness
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی

3. The incident left me with a sense of helplessness.
[ترجمه گوگل]این حادثه برایم حس درماندگی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]این حادثه با احساس عجز و درماندگی مرا تنها گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jim signaled his helplessness to Mary to leave the party.
[ترجمه گوگل]جیم ناتوانی خود را به مری نشان داد تا مهمانی را ترک کند
[ترجمه ترگمان]جیم با درماندگی به مری اشاره کرد که جشن را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I remember my feelings of helplessness.
[ترجمه گوگل]احساس درماندگی خود را به یاد می آورم
[ترجمه ترگمان]احساس یاس و درماندگی را به یاد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A feeling of utter helplessness washed over him.
[ترجمه گوگل]احساس ناتوانی مطلق او را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]احساس درماندگی عجیبی بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most rape victims confess a feeling of helplessness.
[ترجمه گوگل]اکثر قربانیان تجاوز به احساس درماندگی اعتراف می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب قربانیان تجاوز به احساس درماندگی اعتراف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I distinctly remember the overwhelming feeling of abject helplessness which this incident brought about.
[ترجمه گوگل]من به طور مشخص احساس ناتوانی شدیدی را که این حادثه ایجاد کرد به یاد دارم
[ترجمه ترگمان]به وضوح احساس درماندگی شدیدی را که این حادثه در آن ایجاد شده بود به یاد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This induces a feeling of helplessness and engenders a belief in hidden explanations and conspiracy theories.
[ترجمه گوگل]این احساس درماندگی را القا می کند و اعتقاد به توضیحات پنهان و تئوری های توطئه را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این باعث احساس درماندگی و ایجاد اعتقاد به توضیحات پنهانی و نظریه های توطئه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The inevitable revolt shows only too plainly the helplessness of the seamen against the power of authority.
[ترجمه گوگل]شورش اجتناب ناپذیر، درماندگی دریانوردان در برابر قدرت اقتدار را به وضوح نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این قیام اجتناب ناپذیر فقط به طور واضح نشان می دهد که ناتوانی دریانوردان در برابر قدرت قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The undergarments are fear, guilt and helplessness.
[ترجمه گوگل]لباس زیر ترس، گناه و درماندگی است
[ترجمه ترگمان]زیر پوش ترس، احساس گناه و بیچارگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had that resigned helplessness which hospital patients and people in the thrall of religious experience have.
[ترجمه گوگل]او آن عجز و درماندگی را داشت که بیماران بیمارستانی و مردمی که در انبوه تجربه مذهبی هستند
[ترجمه ترگمان]او این درماندگی را تحمل کرده بود که بیماران بیمارستان و مردم در آن زمان تجربه مذهبی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An air of helplessness and despair spread about, punctuated by stirrings of an uglier mood.
[ترجمه گوگل]هوای درماندگی و ناامیدی در اطراف پخش شد که با تکان های خلق و خوی زشت تری همراه بود
[ترجمه ترگمان]ناامیدی و ناامیدی در اطراف او پراکنده می شد و با این حال از این وضع زشت و زشت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our helplessness, outrage and fear were not collateral damage.
[ترجمه گوگل]درماندگی، خشم و ترس ما آسیب جانبی نبود
[ترجمه ترگمان]بیچارگی ما، عصبانیت و ترس، خسارت جانبی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• weakness, inability to help oneself, powerlessness, defenselessness

پیشنهاد کاربران

بی پناهی
ناتوانی. درماندگی. عجز
مثال:
a friend is he who helps his friend in adversity and helplessness
یک دوست کسی است که به رفیقش در سختی و ناتوانی {و درماندگی} کمک می کند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : help
✅️ اسم ( noun ) : help / helper / helping / helpfulness / helplessness
✅️ صفت ( adjective ) : helpful / helpless
✅️ قید ( adverb ) : helpfully / helplessly
helplessness ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درماندگی
تعریف: حالت و احساس عجز، همراه با ناامیدی و ناتوانی در حل مسائل
عجز، یاس، درماندگی، پریشان حالی

بپرس