اسم ( noun )
• (1) تعریف: equipment used for steering a ship, esp. a wheel or tiller.
- The captain stood at the ship's helm.
[ترجمه گوگل] ناخدا پشت سکان کشتی ایستاد
[ترجمه ترگمان] ناخدا کنار سکان کشتی ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ناخدا کنار سکان کشتی ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a position of directing or having control.
- Who will be at the helm of the company next year?
[ترجمه گوگل] چه کسی سال آینده در راس این شرکت خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان] چه کسی سال آینده در صدر این شرکت خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چه کسی سال آینده در صدر این شرکت خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: helms, helming, helmed
حالات: helms, helming, helmed
• : تعریف: to steer or guide.