hell bent

/ˈhelˈbent//helbent/

زیاد خمیده، منحرف شده، به بیراهه کشیده شده، گمراه، (خودمانی)، سخت مصمم، لجوجانه یا بی فکرانه (درصدد انجام کاری)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: unshakably and incautiously determined.

- He was hell-bent on getting revenge.
[ترجمه گوگل] او مشتاق انتقام گرفتن بود
[ترجمه ترگمان] اون می خواست انتقام بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You seem to be hell-bent on destroying your chances for success!
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که شما در صدد از بین بردن شانس موفقیت خود هستید!
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد که داری شانست رو برای موفقیت نابود می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: in a rashly determined or rapid manner.

انگلیسی به انگلیسی

• reckless, impulsive; determined
if you are hell-bent on doing something, you are very determined to do it, however bad the consequences might be.
reckless, impulsive; determined

پیشنهاد کاربران

be hell - bent on something
To be extremely determined to do something, without considering the risks or possible dangerous results
خیلی زیاد مصمم و مشتاق به انجام کاری بدون در نظر گرفتن عواقب یا خطرات احتمالی آن
...
[مشاهده متن کامل]

Stalin committed genocide and practiced terror because he was hell - bent on bringing about a revolution from above and could therefore not tolerate any opposition
He was hell - bent on revenge

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/be-hell-bent-on?q=hell-bent• https://www.thefreedictionary.com/hellbent
به هر دری زدن، به اب و اتش زدن برای انجام کاری
Be ) hell bent on )
کله خراب بودن یا شدن ، کله خر بودن یا شدن برای انجام دادن کاری ( خریت کردن )
He was hell bent on carrying out another Colombian
او کله خر شده بود برای اجرا کردن کلمباین دیگر.
اصرار داشتن
پافشاری کردن
مصمم بودن
دو تا پا رو تو یه کفش کردن
گیر سه پیچ دادن
عزم جزم کردن
کمر همت بسته، مصر، مصمم، جدی ( با on )
determined stubbornly and recklessly
. to achieve something at all costs
• Its members are plotting the New
World Order and are hell - bent on
...
[مشاهده متن کامل]

. global domination
• ?why are you hell - bent on leaving
• we aren't able to influence those who
. are hell - bent on hatred
• He was hell - bent on coming first, no
. matter what

مصمم. با پشتکار
why are you hell - bent on leaving
مصمم ( برای یه چیز بد یا خطرناک )

بپرس