1. hell of a (helluva)
(خودمانی) بسیار،خیلی
2. to hell with friendship, i want my money!
دوستی به درک،من پولم را می خواهم !
3. "get the hell away !" she hissed
((برو گمشو !)) او با پرخاش گفت.
4. all hell breaks loose
غوغا به پا شدن،جنجال راه افتادن
5. all hell broke loose
یکدفعه غوغا به پا شد،ناگهان محشر شد
6. be hell on
(خودمانی) 1- بسیار دردناک بودن (برای کسی) 2- بسیار سختگیر بودن 3- بسیار آسیب آور بودن
7. harrow hell
(قدیمی - در مورد عیسی) وارد شدن به دوزخ و نجات دادن پیامبران و نیکان پیش از مسیحیت
8. raise hell
شر به پا کردن،سخت اعتراض کردن،جنجال راه انداختن
9. till hell freezes over
تا جهنم یخ بزند،هر چه دلت می خواهد،وقت گل نی
10. to hell in a handbasket
(قدیمی - خودمانی) به سرنوشت تاریک و جهنمی،به فلاکت
11. to hell with
به جهنم ! مرده شورش را ببرند!،به درک
12. get the hell out of here!
از اینجا گورت را گم کن !
13. what the hell were you doing there?
آنجا خبر مرگت چه می کردی ؟
14. where the hell is his house?
خانه اش در کدام خراب شده ای است ؟
15. for the hell of it
(خودمانی) بدون دلیل،همینطوری،بیخودی
16. give (someone) hell
(به کسی) بسیار سخت گیری کردن،به تنگ آوردن
17. he is a hell of a lot better than his son
او یک دنیا از پسرش بهتر است.
18. the belief in hell presupposes the existence of life after death
اعتقاد به دوزخ بر این فرض استوار است که پس از مرگ هم زندگی وجود دارد.
19. their divorce was hell
طلاق آنها بسیار سخت بود.
20. this is one hell of a lie!
این درست یک دروغ محض است !
21. catch (or get) hell
(خودمانی) مورد گوشمالی شدید قرار گرفتن
22. the road to hell is paved with good intentions
راه جهنم با نیت های خوب سنگفرش شده است
23. all the fiends of hell
همه ی شیاطین جهنم
24. damned souls burning in hell
ارواح لعنت شده ای که در آتش جهنم می سوزند
25. he was consigned to hell
به درک واصل شد.
26. the children were raising hell in the next room
بچه ها در اتاق مجاور غوغا بپا کرده بودند.
27. the sinful shall go to hell
گناهکاران به جهنم خواهند رفت.
28. scare (or beat, etc. ) the hell out of someone
کسی را سخت ترساندن (یا زدن و غیره)
29. after death, sinners will go to hell
پس از مرگ گناهکاران به دوزخ خواهند رفت.
30. friday night was their night to hell a little
شب های جمعه،شب بی عاری و عشرت آنان بود.
31. his boss made his life a hell
رئیسش زندگی را بر او تلخ کرده بود.
32. my life with her was absolute hell
زندگی من با آن زن جهنم به تمام معنی بود.
33. the perpetual torment of sinners in hell
زجر ابدی گناهکاران در جهنم
34. they came to the city to hell around
آنان برای شیطنت به شهر می آمدند.
35. raise cain (or the devil or hell or a rumpus or the roof, etc. )
بسیار خشمگین شدن،محشر به پا کردن،شور و شر ایجاد کردن
36. if your father finds out, you'll catch hell
اگر پدرت بفهمد روزگارت سیاه خواهد شد.
37. living with her was like living in hell
زندگی کردن با او مثل زندگی در جهنم بود.
38. they were condemned to go through the hell of war
آنان محکوم بودند که جهنم جنگ را به خود هموار کنند.
39. this poem is a symbolic representation of hell
این شعر تصویری نمادین از جهنم است.
40. unless you repent you shall go to hell
اگر توبه نکنی به جهنم خواهی رفت.
41. they broke the neighbor's window just for the hell of it!
بیخود و بی جهت شیشه ی همسایه را شکستند!
42. the innocent shall go to heaven and the sinful to hell
بی گناهان به بهشت و گناهکاران به دوزخ خواهند رفت.
43. the bigotry of a christian who thinks all non-christians will go to hell
کوته فکری یک فرد مسیحی که فکر می کند همه ی غیرمسیحیان به جهنم خواهند رفت