مضاعف. فزاینده
مثال:
This year, Nowruz and the start of the New Year carry a heightened spiritual feeling due to them falling in these blessed days and nights.
امسال، نوروز و شروع سال جدید بدلیل قرار گرفتن این شب و روزهای مبارک یک احساس معنوی مضاعف دارد.
مضاعف
ارتقاء یافته
برافزوده
مثال: highlited alterness هوشیاری برافزوده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : heighten
✅️ اسم ( noun ) : height / high
✅️ صفت ( adjective ) : high / heightened
✅️ قید ( adverb ) : highly / high
heightened activity level
بیش فعالی ( پزشکی )
بی امان
اغراق شده
متشنج
افزایش یافته
به اوج رسیدن
شدید، افزایش یافته، افزوده شده
heightened = شدت یافته، تشدید شده، افزایش یافته
heightened awareness = آگاهی افزایش یافته
example:
1 - the public teas in a heightened state of nervousness as the hurricane approached.
با نزدیک شدن توفان شدید ، اضطراب عمومی مردم در حالت عصبی افزایش یافت.
برانگیخته
more intense than normal
شدیدتر از حد نرمال
فزاینده - افزایش یافته - افزوده شده
تشدیدشده
فزاینده
فزونی
افزایش یافتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)