heightened

جمله های نمونه

1. happiness heightened the ruddiness of her cheeks
خوشحالی سرخی گونه های او را بیشتر کرد.

2. his speech heightened my admiration for him
نطق او تحسین مرا نسبت به وی بیشتر کرد.

3. the building has been heightened by the addition of another storey
ساختمان با افزوده شدن یک طبقه ی دیگر بلندتر شده است.

انگلیسی به انگلیسی

• raised high, elevated; exalted; in high spirits, joyful; brightened

پیشنهاد کاربران

مضاعف
ارتقاء یافته
برافزوده
مثال: highlited alterness هوشیاری برافزوده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : heighten
✅️ اسم ( noun ) : height / high
✅️ صفت ( adjective ) : high / heightened
✅️ قید ( adverb ) : highly / high
heightened activity level
بیش فعالی ( پزشکی )
بی امان
اغراق شده
متشنج
افزایش یافته
به اوج رسیدن
شدید، افزایش یافته، افزوده شده
heightened = شدت یافته، تشدید شده، افزایش یافته
heightened awareness = آگاهی افزایش یافته
example:
1 - the public teas in a heightened state of nervousness as the hurricane approached.
با نزدیک شدن توفان شدید ، اضطراب عمومی مردم در حالت عصبی افزایش یافت.

برانگیخته
more intense than normal
شدیدتر از حد نرمال

فزاینده - افزایش یافته - افزوده شده
تشدیدشده
فزاینده
فزونی
افزایش یافتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس