heighten

/ˈhaɪtn̩//ˈhaɪtn̩/

معنی: زیاد کردن، بالا بردن، بسط دادن، بلند کردن، بلندتر کردن، شدید کردن
معانی دیگر: به اوج رساندن یا رسیدن، بلندتر کردن یا شدن، تشدید کردن یا شدن، زیاد شدن یا کردن، سخت تر شدن یا کردن، بیشتر کردن یا شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: heightens, heightening, heightened
(1) تعریف: to make higher.
متضاد: lower
مشابه: rise

(2) تعریف: to make more intense or increase the degree or amount of.
متضاد: dampen, reduce
مشابه: elevate, exasperate, intensify, strengthen, thicken

- Rather than lessening his anxiety, the drug actually heightened it.
[ترجمه گوگل] این دارو به جای کاهش اضطراب او، در واقع آن را تشدید کرد
[ترجمه ترگمان] این دارو به جای کاهش اضطراب او، آن را تشدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Being able to help other people heightened his pleasure in life.
[ترجمه گوگل] توانایی کمک به دیگران باعث افزایش لذت او در زندگی شد
[ترجمه ترگمان] توانایی کمک به دیگران لذت او را در زندگی افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cause the patterns or features of (something) to become clearer, as in a visual image such as a photograph.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to become higher.
مشابه: rise, thicken

(2) تعریف: to become more intense or greater in degree.
مشابه: intensify, rise

جمله های نمونه

1. There are fears that the march will heighten racial tension.
[ترجمه گوگل]بیم آن می رود که راهپیمایی تنش های نژادی را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]ترس هایی وجود دارند مبنی بر این که این راهپیمایی موجب تشدید تنش های نژادی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Seeing others enjoying themselves only served to heighten his sense of loneliness.
[ترجمه گوگل]دیدن دیگران که از خود لذت می برند تنها باعث افزایش احساس تنهایی او می شود
[ترجمه ترگمان]دیدن دیگران که از خود لذت می برند تنها سبب تشدید حس تنهایی او می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The campaign is intended to heighten public awareness of the disease.
[ترجمه گوگل]هدف از این کمپین افزایش آگاهی عمومی از این بیماری است
[ترجمه ترگمان]هدف از این فعالیت افزایش آگاهی عمومی نسبت به این بیماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Increased levels of fat in the diet could heighten the risk of cancer.
[ترجمه گوگل]افزایش سطح چربی در رژیم غذایی می تواند خطر ابتلا به سرطان را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]افزایش سطح چربی در رژیم غذایی می تواند خطر سرطان را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Police hope the bus advertising campaign will help heighten public awareness of Operation Blade.
[ترجمه گوگل]پلیس امیدوار است که کمپین تبلیغاتی اتوبوس به افزایش آگاهی عمومی در مورد عملیات تیغه کمک کند
[ترجمه ترگمان]پلیس امیدوار است که کمپین تبلیغاتی اتوبوس به افزایش آگاهی مردم از عملیات شمشیر کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. While we use salt to heighten flavor, we use acidity to provide definition.
[ترجمه گوگل]در حالی که ما از نمک برای افزایش طعم استفاده می کنیم، از اسیدیته برای ارائه تعریف استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]در حالی که ما از نمک برای بالا بردن طعم استفاده می کنیم، از اسیدیته برای ارائه تعریف استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Feelings of guilt heighten feelings of anxiety.
[ترجمه گوگل]احساس گناه باعث تشدید احساس اضطراب می شود
[ترجمه ترگمان]احساسات و احساسات ناشی از احساس گناه بر اضطراب چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The succession struggle is going to heighten tensions between the party's fundamentalist and gradualist factions.
[ترجمه گوگل]مبارزه جانشینی تنش‌ها را بین جناح‌های بنیادگرا و تدریجی حزب تشدید خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]کش مکش جانشینی منجر به تشدید تنش های بین جناح های بنیادگرای حزب و gradualist می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These defeats only heighten the fact that victory today is vital.
[ترجمه گوگل]این شکست ها فقط این واقعیت را تشدید می کند که پیروزی امروز حیاتی است
[ترجمه ترگمان]این شکست ها تنها این واقعیت را تشدید می کنند که پیروزی امروز حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Studying the pictures to heighten their sense of what the words say.
[ترجمه گوگل]مطالعه تصاویر برای تقویت درک آنها از آنچه کلمات می گویند
[ترجمه ترگمان]مطالعه عکس ها را بررسی می کنم تا مفهوم آن کلمات را طولانی تر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Trade tends to be protected when international tensions heighten.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تنش های بین المللی افزایش می یابد، تجارت محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تنش های بین المللی بیشتر شود، تجارت در امان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The upshot of all this was to heighten the military tension on the divided peninsula.
[ترجمه گوگل]نتیجه همه اینها افزایش تنش نظامی در شبه جزیره تقسیم شده بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه این همه، تشدید تنش های نظامی در شبه جزیره تقسیم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This will heighten your awareness of little-word buildup, and help you revise quickly.
[ترجمه گوگل]این آگاهی شما را از جمع آوری کلمات کم افزایش می دهد و به شما کمک می کند تا سریعاً تجدید نظر کنید
[ترجمه ترگمان]این باعث افزایش آگاهی شما از انباشته شدن اطلاعات کوچک می شود و به شما کمک می کند به سرعت آن را اصلاح کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some texts heighten irrational thinking and glorify upper-caste Hindu symbols.
[ترجمه گوگل]برخی از متون تفکر غیرمنطقی را تقویت می کنند و نمادهای هندو را ستایش می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از متون بیانگر تفکر غیرمنطقی و نمادهای فرهنگی طبقه بالا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Perhaps they hope to heighten their appreciation of nature by gaining insight into its ways.
[ترجمه گوگل]شاید آنها امیدوارند که درک خود از طبیعت را با به دست آوردن بینشی در مورد راه های آن افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]شاید آن ها امیدوارند که با کسب شناخت از طبیعت، قدردانی خود از طبیعت را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیاد کردن (فعل)
increase, raise, add, enhance, augment, propagate, boost, heighten

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

بسط دادن (فعل)
enlarge, stretch, expand, produce, develop, heighten

بلند کردن (فعل)
steal, remove, rear, raise, enhance, extol, lift, heave, pick up, elevate, exalt, pedestal, ennoble, heighten, enthrone, heft, hoist, hoist up, throw up, upraise

بلندتر کردن (فعل)
heighten

شدید کردن (فعل)
keen, heighten

تخصصی

[ریاضیات] بلند کردن، ارتفاع دادن، بلندتر نمودن

انگلیسی به انگلیسی

• raise, elevate; increase, intensify, enhance; grow
when something heightens a feeling or state or when it heightens, it increases in degree or intensity:a formal word.

پیشنهاد کاربران

پر رنگ تر کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : heighten
✅️ اسم ( noun ) : height / high
✅️ صفت ( adjective ) : high / heightened
✅️ قید ( adverb ) : highly / high
⁦✔️⁩به اوج رساندن،
بالا بردن،
زیاد شدن یا کردن،
بیشتر کردن یا شدن
Adele: Anticipation builds for new music as singer updates social media
. . .
Adele 💥has heightened💥 speculation that she is about to release her first new music since 2015, after updating her website and social media pages
...
[مشاهده متن کامل]

گمانه زنی ها پیرامون بیرون آمدن اولین آهنگ جدید Adele بعد از سال ۲۰۱۵، افزایش یافته است. . .
BBC. co. uk@

heighten ( verb ) = بالا بردن، زیاد کردن، افزایش دادن، تشدید کردن
examples:
1 - A very successful interview can heighten a candidate's chances to get a job.
یک مصاحبه بسیار موفق می تواند شانس یک نامزد را برای استخدام را افزایش دهد ( بالا ببرد ) .
...
[مشاهده متن کامل]

2 - Tension has heightened after the recent bomb attack.
تنش بعد از بمب گذاری اخیر افزایش یافته است.
3 - there are fears that the march will heighten racial tension.
نگرانی وجود دارد که راهپیمایی باعث افزایش تنش نژادی شود.
4 - increased levels of fat in the diet would heighten the risk of cancer.
افزایش سطح چربی در رژیم غذایی خطر سرطان را تشدید می کند.
5 - the case has heightened public awareness of the problem of sexual harassment.
این موضوع آگاهی عمومی را نسبت به مسئله آزار جنسی افزایش داده است.

بالا بردن، تشدید کردن
Synonym: intensify
Example: heightening the possibility to win
بالا بردن احتمال برد
it is of heightened importance
از اهمیت دو صد چندان بر خوردار است.

شدت گرفتن حسی مثل تنهایی، ترس و . . . یا آگاه تر شدن و واضح تر شدن چیزی برای کسی
تشدید کردن

بپرس