hegemony

/hiˈdʒeməni//hɪˈɡeməni/

معنی: برتری، تفوق، استیلاء، تسلط، پیشوایی، اولویت
معانی دیگر: تسلط (به ویژه یک کشور بر دیگری)، چیرگی، چیری، استیلا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hegemonies
مشتقات: hegemonic (adj.), hegemonical (adj.)
• : تعریف: predominance of one country or social group over others by virtue of leadership or influence.

- Spain's hegemony over most of Central and South America lasted into the nineteenth century.
[ترجمه میثم] تسلط اسپانیا بر اغلب کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی تا قرن نوزدهم به طول انجامید.
|
[ترجمه گوگل] هژمونی اسپانیا بر بیشتر آمریکای مرکزی و جنوبی تا قرن نوزدهم ادامه داشت
[ترجمه ترگمان] برتری اسپانیا بر بیشتر کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی تا قرن نوزدهم به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. world hegemony
جهان چیری،چیرگی بر جهان

2. The final key to Europe's world hegemony was her military superiority.
[ترجمه گوگل]کلید نهایی هژمونی جهانی اروپا برتری نظامی او بود
[ترجمه ترگمان]آخرین کلید برتری جهانی اروپا برتری نظامی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The three nations competed for regional hegemony.
[ترجمه گوگل]این سه کشور برای هژمونی منطقه ای رقابت کردند
[ترجمه ترگمان]این سه کشور برای برتری منطقه ای رقابت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The result was either docile acquiescence to the hegemony of bourgeois culture or schizophrenia.
[ترجمه گوگل]نتیجه یا رضایت مطیع هژمونی فرهنگ بورژوایی یا اسکیزوفرنی بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن یا تسلیم مطیع به استیلای فرهنگ بورژوا و یا schizophrenia بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The historical legacy of this hegemony continues to have a profound influence on the contemporary political landscape.
[ترجمه گوگل]میراث تاریخی این هژمونی همچنان تأثیر عمیقی بر چشم‌انداز سیاسی معاصر دارد
[ترجمه ترگمان]میراث تاریخی این برتری، تاثیر عمیقی بر چشم انداز سیاسی معاصر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The meanest kids appreciated his hegemony and stuck to him like magnets on a refrigerator.
[ترجمه گوگل]پست ترین بچه ها از هژمونی او قدردانی کردند و مانند آهن ربا روی یخچال به او چسبیدند
[ترجمه ترگمان]پست ترین بچه ها برتری او را درک کردند و مثل اهن ربا در یخچال به او چسبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is diplomatic language for joint hegemony and a proposed sellout of the Peloponnesian League.
[ترجمه گوگل]این زبان دیپلماتیک برای هژمونی مشترک و پیشنهاد فروش اتحادیه پلوپونز است
[ترجمه ترگمان]این زبان دیپلماتیک برای هژمونی مشترک و پیشنهاد پیشنهادی لیگ Peloponnesian است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So effective was hegemony around the poor law that it continued throughout the preindustrial period and the period of rapid growth.
[ترجمه گوگل]هژمونی پیرامون قانون ضعیف آنقدر مؤثر بود که در سراسر دوره ماقبل صنعتی و دوره رشد سریع ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]بنابراین، موثر بر قانون فقر حاکم بود که در طول دوره preindustrial و دوره رشد سریع ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Executive hegemony is also facilitated by institutional arrangements that combine, rather than separate, the legislative and executive branches.
[ترجمه گوگل]هژمونی اجرایی نیز با ترتیبات نهادی تسهیل می شود که قوه مقننه و مجریه را به جای جدایی از یکدیگر ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]استیلای اجرایی با ترتیبات سازمانی که ترکیب می شوند به جای جدا کردن بخش های قوه مقننه و اجرایی تسهیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It fights for its own hegemony in literature; wherever it triumphs, the older genres go into decline.
[ترجمه گوگل]برای هژمونی خود در ادبیات مبارزه می کند هر جا که پیروز شود، ژانرهای قدیمی رو به افول می روند
[ترجمه ترگمان]این کشور برای برتری خود در ادبیات مبارزه می کند؛ هر جایی که به پیروزی هایی دست یابد، ژانرهای قدیمی تر به زوال می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hegemony evolves in an extensive but temporary form, equilibrium is only relative.
[ترجمه گوگل]هژمونی به شکل گسترده اما موقتی تکامل می یابد، تعادل فقط نسبی است
[ترجمه ترگمان]Hegemony در یک شکل گسترده اما موقتی رشد می کند، تعادل فقط نسبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Britain, France, the United States and Japan all aspired to hegemony after the end of World War I.
[ترجمه گوگل]بریتانیا، فرانسه، ایالات متحده و ژاپن همگی پس از پایان جنگ جهانی اول آرزوی هژمونی داشتند
[ترجمه ترگمان]بریتانیا، فرانسه، ایالات متحده و ژاپن همگی خواهان برتری بعد از پایان جنگ جهانی اول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Without this continuing endorsement Gloucester could not have maintained so wide a hegemony.
[ترجمه گوگل]بدون این حمایت مستمر گلوستر نمی توانست هژمونی گسترده ای را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]بدون این حمایت مستمر، Gloucester نمی توانست این همه برتری را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The State exercises coercion, but civil society performs the function of maintaining hegemony, or domination by consent.
[ترجمه گوگل]دولت اعمال اجبار می کند، اما جامعه مدنی وظیفه حفظ هژمونی یا سلطه را با رضایت انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]دولت تحت فشار قرار می گیرد، اما جامعه مدنی وظیفه حفظ برتری یا سلطه بر رضایت را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برتری (اسم)
influence, power, leadership, precedence, advantage, preponderance, excellence, superiority, supremacy, preference, priority, profit, predominance, vantage, primacy, hegemony, distinction, predomination, prominence, salience, saliency, headship, majesty, excellency, predominancy, pre-eminence

تفوق (اسم)
prevalence, influence, advantage, excellence, superiority, supremacy, predominance, domination, ascendancy, vantage, ascendency, hegemony, headship, predominancy, pre-emimence

استیلاء (اسم)
domination, ascendancy, ascendency, hegemony, subjection, invasion

تسلط (اسم)
possession, authority, domination, hegemony, dominance, predomination, gripe

پیشوایی (اسم)
hegemony, headship

اولویت (اسم)
precedence, preference, priority, precedency, hegemony, premiership

انگلیسی به انگلیسی

• authority or influence exercised by one state over others, leadership, predominance
hegemony is the domination or control of one country, organization, or social group over a group of others; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Dominance or leadership, especially of one state or group over others 🌍
🔍 مترادف: Dominance
✅ مثال: The country's hegemony in the region allowed it to influence political decisions across several neighboring nations.
POLITICS formal
( especially of countries ) the position of being the strongest and most powerful and therefore able to control others
✍️فرادستی، سلطه گری، سلطه، یا هِژِمونی مفهومی است برای توصیف و توضیحِ نفوذ و تسلط یک گروهِ اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان که گروهِ مسلط ( فرادست ) درجه ای از رضایت گروهِ تحتِ سلطه ( فرودست ) را به دست می آورد و با تسلط داشتن به دلیلِ زورِ صِرف فرق دارد. هژمونی تسلط یا کنترل سیاسی، اقتصادی یا نظامی یک دولت بر دیگران است در معنی کلی تر نفوذ و تسلط یک جمع یا نهاد بر یک جامعه.
...
[مشاهده متن کامل]

به طور کلی این واژه به مفهوم تسلّط و برتری است که عبارت است از چیره دستی و نفوذ بیشتر در امور دیپلماسی و روابط دیپلماتیک بین دولت ها. برخی از پژوهشگران در حیطه نفوذ نظامی نیز این واژه را به کار برده اند.
👇مثال؛
The three nations competed for regional hegemony
Iranian officials immediately declared a victory, boasting about their country’s “historic achievement” and talking up its potential as a trade partner and as an ideological disrupter of Western hegemony

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hegemony• https://en.wikipedia.org/wiki/Hegemony
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : hegemony
✅️ صفت ( adjective ) : hegemonic
✅️ قید ( adverb ) : _
هژمونی ( اشاره به برتری و تسلط یک کشور بر کشورهای دیگر از طریق تهدید به اطلاعت یا پیروزی نظامی یا دیپلماسی ) .
فرادستی
سلطه گری
هژمونی
سلطه گری
سرکردگی، رهبری
تسلط یک ایدئولوژی
هژمونی
برتری و استیلا نسبت به کشور دیگر
چیره دستی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس