hegemonic


برتر، مسلط

جمله های نمونه

1. Through commercial photography we can therefore explore hegemonic constructs of, for example, race, gender and class.
[ترجمه گوگل]بنابراین، از طریق عکاسی تجاری، می‌توانیم ساختارهای هژمونیک، برای مثال، نژاد، جنسیت و طبقه را بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما از طریق عکاسی تجاری می توانیم ساختارهای hegemonic از، برای مثال، نژاد، جنسیت و طبقه را کشف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To strike at hegemonic ideology imposed on minorities . Broaden the space for multiplicity.
[ترجمه گوگل]ضربه زدن به ایدئولوژی هژمونیک تحمیل شده بر اقلیت ها فضای تعدد را گسترش دهید
[ترجمه ترگمان]ضربه زدن به ایدئولوژی برتری که بر اقلیت ها اعمال می شود فضا را برای کثرت گرد آوری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It created a liberal hegemonic order with the U. S. at its top.
[ترجمه گوگل]یک نظم هژمونیک لیبرال با ایالات متحده در راس آن ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]این گروه یک نظم برتر لیبرال را با ایالات متحده ایجاد کرد اس در راس آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They are a kind of hegemonic near-totalitarianism that can be traced back to the antignostic rhetoric of the early Church Fathers like Tertullian, Epiphanius, and Irenaeus.
[ترجمه گوگل]آنها نوعی توتالیتاریسم تقریباً هژمونیک هستند که می توان آن را به لفاظی ضد عرفانی پدران اولیه کلیسا مانند ترتولیان، اپیفانیوس و ایرنائوس ردیابی کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها نوعی of نزدیک - totalitarianism هستند که می توان آن ها را به the antignostic در کلیساهای بدوی مانند Tertullian، Epiphanius و Irenaeus برمی گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Globally the United States will not enjoy the hegemonic position it has occupied until now, something underscored by Russia's Aug. 7 invasion of Georgia.
[ترجمه گوگل]در سطح جهانی، ایالات متحده از موقعیت هژمونیکی که تا کنون اشغال کرده بود، برخوردار نخواهد بود، چیزی که با حمله روسیه در 7 اوت به گرجستان بر آن تاکید شد
[ترجمه ترگمان]در سطح جهانی، آمریکا از موقعیت برتر که تا کنون اشغال کرده است، برخوردار نخواهد بود، چیزی که در تاریخ ۷ اوت توسط روسیه بر تهاجم گرجستان تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hegemonic powers lay in between: they did not cheat the people at home or cheat allies abroad.
[ترجمه گوگل]قدرت های هژمونیک در این بین قرار داشتند: آنها مردم را در داخل فریب ندادند یا متحدان خارج از کشور را فریب ندادند
[ترجمه ترگمان]قدرت hegemonic بین آن ها قرار داشت: آن ها مردم را در خانه فریب نمی دادند یا متحدان خارج از کشور را فریب می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Clearly, Franco would stop at nothing to retain his hegemonic position.
[ترجمه گوگل]واضح است که فرانکو برای حفظ موقعیت هژمونیک خود دست از سر هیچ چیز بر نمی دارد
[ترجمه ترگمان]واضح است که فرانکو در هیچ چیزی توقف نمی کند تا موقعیت hegemonic خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Part of the state's legitimate authority rested on this acknowledgement and it was built into its hegemonic structure and consensus.
[ترجمه گوگل]بخشی از اقتدار مشروع دولت بر این تصدیق استوار بود و در ساختار هژمونیک و اجماع آن قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]بخشی از اقتدار قانونی دولت بر این تایید قرار گرفت و در ساختار برتر و اجماع آن بنا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is not the suggestion of unity in difference which was established, but rather the notion of difference as hegemonic.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد وحدت در تفاوت نیست که ایجاد شد، بلکه مفهوم تفاوت به عنوان هژمونیک است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد وحدت در تفاوتی نیست که ایجاد شده باشد، بلکه مفهوم تفاوت به عنوان یک برتری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. New cultural and political spaces have been opened up, and hegemonic racial identities and structures have been loosened.
[ترجمه گوگل]فضاهای فرهنگی و سیاسی جدیدی گشوده شده و هویت ها و ساختارهای نژادی هژمونیک سست شده اند
[ترجمه ترگمان]فضاهای فرهنگی و فرهنگی جدید باز شده اند و هویت های نژادی برتر و ساختارها سست شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Due to the mechanism of capitalist market, the profit - driven women - focused websites are hegemonic in power relations.
[ترجمه گوگل]به دلیل مکانیسم بازار سرمایه داری، وب سایت های متمرکز بر سود زنان در روابط قدرت هژمونیک هستند
[ترجمه ترگمان]به خاطر مکانیسم بازار سرمایه داری، وب سایت های متمرکز زنان محور در روابط قدرت برتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, the accepted foreign policy orthodoxy in China is that the United States is a hegemonic power that aggressively pursues its own interests at others' expense.
[ترجمه گوگل]با این حال، ارتدوکس سیاست خارجی پذیرفته شده در چین این است که ایالات متحده یک قدرت هژمونیک است که به شدت به دنبال منافع خود به هزینه دیگران است
[ترجمه ترگمان]با این حال، سیاست خارجی پذیرفته شده در چین این است که ایالات متحده یک قدرت برتر است که به شدت منافع خود را به خرج دیگران دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For half a century the dollar has been the hegemonic currency.
[ترجمه گوگل]برای نیم قرن دلار ارز هژمونیک بوده است
[ترجمه ترگمان]به مدت نیم قرن، دلار تبدیل به واحد پول رایج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There are moments – moments of crisis for the hegemonic discourse – when one should take the risk of provoking the disintegration of appearances.
[ترجمه گوگل]لحظاتی وجود دارد - لحظات بحرانی برای گفتمان هژمونیک - که باید ریسک برانگیختن از هم پاشیدگی ظواهر را به جان خرید
[ترجمه ترگمان]لحظاتی از بحران برای یک گفتمان غالب وجود دارد - زمانی که فرد باید خطر تحریک از فروپاشی ظاهر را به همراه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Yes, the protests did create a vacuum – a vacuum in the field of hegemonic ideology, and time is needed to fill this vacuum in a proper way, as it is a pregnant vacuum, an opening for the truly new.
[ترجمه گوگل]بله، اعتراضات یک خلاء ایجاد کرد - یک خلاء در حوزه ایدئولوژی هژمونیک، و زمان لازم است تا این خلاء به شیوه ای مناسب پر شود، زیرا این خلاء حامله است، روزنه ای برای چیزهای جدید
[ترجمه ترگمان]بله، اعتراضات خلا ایجاد کردند - خلا در زمینه ایدئولوژی hegemonic، و زمان برای پر کردن این خلا به روش مناسب مورد نیاز است چون خلا باردار است، باز کردن برای واقعا جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• exercising leadership and authority, predominant

پیشنهاد کاربران

غالب
برتری جویانه. سلطه جویانه
مثال:
With the passing of several decades of full - fledged US support for Israel, it is evident to everyone that the Zionist regime, as the main proxy force of the US in the region, has advanced many of the hegemonic policies of the US, such as the Greater Middle East.
...
[مشاهده متن کامل]

با گذشت چند دهه از حمایت تمام عیار ایالات متحده از اسرائیل، بر همه آشکار شده که رژیم صهیونیستی، به عنوان نیروی نیابتی اصلی ایالات متحده در منطقه، بسیاری از سیاستهای سلطه جویانه {و برتری جویانه} ی ایالات متحده همچون خاورمیانه بزرگتر را جلو می برد.

به نظرم �بی چون وچرا� هم معنی می ده.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : hegemony
✅️ صفت ( adjective ) : hegemonic
✅️ قید ( adverb ) : _
سلطه طلب
فرادست
سلطه گر
سلطه آمیز
حاکم
hegemonic system:سیستم حاکم
هژمونیک
ruling or dominant in a political or social context

بپرس